برنامهی شب قدر سطح یک
موضوع کلی: دعا و راز و نیاز با خدا و معرفی دعای کمیل، شب زنده داری در شب های قدر، ماجرای شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
- اهداف:
- با توجه به عدم حضور هم زمان بچه ها، توصیه می شود قبل از شروع رسمی برنامه، برای فراگیرانی که زودتر آمده اند، کاردستی و یا نقاشی مرتبط با این مناسبت انجام شود.
- آشنا کردن بچه ها با بحث دعا و نیایش با خدای مهربان.
- آشنا کردن بچه ها با مناسبت شهادت حضرت علی علیه السلام.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- مقوای رنگی یا سفید
- چشم عروسکی
- دکمه، مروارید (هر گونه شیء کوچک تزئینی برای لباس آدمکها)
- مدادرنگی یا ماژیک
- چسب ماتیکی
- زمان: 30 دقیقه
از فایل تصاویر دختر و پسر بر روی مقوا پرینت گرفته و دور تا دور آن را قیچی کنید. توجه کنید که قسمت انتهایی کار (پایین پا) باید با فاصله ی حدود 2 سانتی متر و کاملا صاف بریده شود. در غیر این صورت به راحتی به حالت ایستاده قرار نمی گیرد.
ناحیه ی دست را از سر انگشتان تا حدود آرنجی قیچی کنید به طوری که بتوان آن را از آرنج تا کرد.
مقواهای بریده شده را در اختیار شرکت کنندگان قرار داده و از آنها بخواهید آن را رنگ آمیزی نمایند. می توانند لباسها را به صورت راه راه، چهارخانه، خال خالی و … رنگ آمیزی کنند.
سپس چشم عروسکی را با استفاده از چسب ماتیکی در محل خود بچسبانید. (برای راحتی کار چشم عروسکی را در دست گرفته و مقدار قابل توجهی از چسب را با آن بردارید. اگر بخواهید به روش معمول حرکت دادن چسب روی شیء آن را بچسبانید به علت کوچک بودن چشم، کار کمی مشکل میشود.)
لباس آنها را با اشیاء در دسترس مانند دکمه، مروارید، … تزیین نمایید.
در پایان کار نام هر شرکت کننده را در پشت مقوا بنویسید. سپس آن را مانند تصویر از وسط تا بزنید به طوری که بتواند به حالت ایستاده قرار بگیرد. دست ها را نیز از آرنج تا بزنید تا به حالت دعا رو بروی صورت قرار گیرند.
- اهداف:
- توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
- آشنایی با سورهی قدر و معنی آن.
- جلب توجه بچه ها به این نکته شب های قدر با دیگر شب های سال فرق زیادی دارد و خدا برکت خاصی به این شب عزیز داده است.
- آشنایی با مفهوم شب زنده داری و دعای نیمه شب.
- زمان : 10 دقیقه
سلام بچه های عزیز! حالتون خوبه؟ یک بار دیگه ما دور هم جمع شدیم، در یک ماه خوب، در یک شب عزیز که از هزاران ماه ارزشش بیشتر هست که حالا در طول برنامه مون می فهمیم یعنی چی و این شب چه شبیه؟
خب، یکی به من بگه امشب چه شبیه؟ بله: شب قدر (و شب (ضربت خوردن یا شهادت امیرمومنان)). بچه های من، برای این شب خداوند یک سوره در قرآن عزیز ما نازل کرده، کی میدونه اون چه سورهایه؟ بله: سوره قدر. حالا هر کسی که این سوره رو از حفظ داره، با من شروع بکنه به خوندن و اگرم کسی این سوره رو کامل بلد نیست، اصلا اشکال نداره و سعی کنه با بقیه تکرار کنه و آروم بخونه.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
به نام خداوند بخششگر مهربان
ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم 1 و چه دانی شب قدر چیست؟ 2 شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است 3 در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند 4 [آن شب] تا دم صبح صلح و سلام است 5
(معانی برای کمک به مربی آورده شده اند. بهتر است قرآن را با ترتیل و همهی بچهها بخوانند که مانند کلاس قرآن شود.)
بچه ها! کسی معنی این سوره رو یا این که درباره ی چی هست رو میدونه؟
خداوند متعال در این سوره می فرماید: ما قرآن را در شب قدر بر پیامبر اکرم، حضرت محمد که سلام خدا بر ایشان و خانوادهشون باشه، نازل کردیم، شب قدر بسیار شب بزرگ و با ارزشی هست و با شب های دیگه فرق داره که کسی نمیتونه بفهمه این شب چقدر ارزش زیادی داره!
در این شب عزیز فرشتگان از آسمان به زمین میان و بین آسمان و زمین در رفت و آمد هستن. فرشته ها توی این شب خبرهای خیلی مهمی رو از جانب خدا برای امام زمان میبرن و امام زمان هم برای مردم دعا می کنن. خلاصه، این شب، شبیه که خیلی از مؤمن ها در جاهای مختلف دنیا، از شب تا صبح بیدار هستن و با خدا صحبت می کنن و از خدا میخوان که گناهها و اشتباه هایی که کرده اند رو ببخشه و اونها رو بهشتی کنه.
بچه ها! ممکنه شما هم دیده باشین که پدر یا مادرتون یه شب، وسطهای شب، از خواب بیدار شدن و دارن توی سجادهاشون نماز می خونن یا دعا می کنن. خدا خیلی دوست داره که ما بنده هاش باهاش حرف بزنیم و ازش چیزهای خوب بخوایم و تلاش کنیم که کارهای خوب بکنیم.
و شب، وقتیه که آدم میتونه تنهایی، یعنی فقط خودش باشه و خدا، بدون این که کارهای دیگه یا آدم های دیگه حواسش رو پرت کنن، با خدای مهربون راز و نیاز کنه. و شب قدر، بهترین شب برای این کاره.
غیر از شب قدر، شب های جمعه هم مخصوص دعا کردنه و خیلی از مردم باایمان، شب جمعه، حالا یا توی مسجد یا خونه شون، یکی از دعاهای زیبایی که حضرت علی به ما یاد داده اند که اسمش دعای کمیل هست رو می خونن. کی تا حالا اسم دعای کمیل رو شنیده؟ دعای کمیل یه دعای طولانیه که ما از حضرت علی علیه السلام یاد گرفتیمش و توی اون دعا، چیزهای خیلی خوبی از خدا می خوایم.
حالا درسته که ما کوچیک هستیم و نمی تونیم اون دعا رو بخونیم، اما می تونیم یه نقاشی قشنگ بکشیم یا رنگ آمیزی کنیم و با خدا قرار بذاریم که بچه های خوبی باشیم و پدر و مادرمون رو خوشحال کنیم و باعث ناراحتی بقیه نشیم. ما حتی می تونیم یه نقاشی خوب رو به امام زمانمون هدیه بدیم و اون رو کنار اطاقمون بذاریم و هر موقع دیدیمش، یاد امام مهربونمون بیوفتیم و ازشون بخوایم که شب ها که برای نماز و دعا بیدار میشن، ما رو هم دعا کنن.
- اهداف:
- به مصداق سخن رسول اکرم : انا و علی ابوا هذه الامه . در این داستان برآنیم تا متربیانمان با مهربانترین پدر دنیا آشنا بشوند و متوجه شوند که بچه های شهر کوفه حاضر بودند شیر خودشون رو برای درمان این پدر مهربان بیاورند. شیری که وعده غذایی یک روزشان بود.
- آشنائی با امام زمان (عج) و پدر مهربان زمان ما و ایجاد پیوند عاطفی با ایشان.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- آشنایی با مهارت داستان گویی و جلب توجه بچهها
- زمان : 20-15 دقیقه
داستان شهادت مهربانترین پدر
بچه های عزیز! امشب شب (ضربت خوردن یا شهادت) بهترین پدر دنیا یعنی امام اول ما شیعیان حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام است. دوست دارین درباره این امام مهربون براتون یه داستان تعریف کنم؟
بیستم روز از ماه رمضان بود. همه جای شهر کوفه (که در کشور عراق هست) پر از غم و ناراحتی بود. انگار تمام کوچه ها و خیابان های شهر، آسمان و زمین، همه و همه می خواستند گریه کنند.
دو شب قبل یعنی شب نوزدهم ماه رمضان در مسجد کوفه موقع خوندن نماز صبح، یک آدم خیلی خیلی بد و سنگدل، امام اول شیعیان حضرت علی (ع) رو با یه شمشیر سمی و زهرآلود زخمی کرده بود.
الان دو شب بود که امام علی (ع) در اثر ضربهی اون شمشیر به شدت زخمی شده بودند و در خانه خود خوابیده بودند. امام علی(ع) که خیلی شجاع و قوی بودند و به همین خاطر به ایشون اسد الله یعنی شیر خداوند هم می گفتند، الان دیگه نمی تونستند حتی از زمین بلند بشن.
ولی جلوی خانه حضرت علی خیلی شلوغ بود. خیلی از دوست داران امیر المؤمنین (ع) ناراحت و نگران در جلوی خانه ایشان جمع شده بودند. بین اون آدم هایی که اونجا جمع شده بودند یه عالمه بچه هم بود.
بچه هایی که تنهایی اومده بودند ولی همه با خودشون یک کاسه شیر هم آورده بودند و می گفتند ما برای پدرمون شیر آوردیم. می گفتند ما شنیدیم دکتر گفته برای امام علی (ع) شیر خوبه و زخمشون رو زودتر خوب میکنه؛ ما هم شیر خودمون رو آوردیم تا امام بخورند و خوب بشوند. ما پدرمون رو خیلی دوست داریم.
یکی از بزرگترها پرسید: مگه شماها همه بچه های حضرت علی (ع) هستید؟ یکی از بچه ها جواب داد: ما همهمون یتیم هستیم، پدرهامون رو از دست دادیم، مثلا پدر خود من توی جنگ کشته شده. ولی هیج وقت نفهمیدم که پدر نداریم چون امام علی (ع) مثل یک پدر من رو دوست دارند و من هم حضرت علی (ع) رو خیلی خیلی دوست دارم.
اون مرد پرسید: مگه امام علی (ع) چه کار برای شما کرده اند که شما انقدر دوستشون دارین و میگید مثل پدرتون هستند؟
یکی از بچه ها گفت: من بابام توی جنگ شهید شده بود و من هم یتیم شده بودم و خیلی ناراحت بودم. ناراحت بودم هم به خاطر از دست دادن پدرم هم از این که دیگه بچه ها با من بازی نمی کردند.
یک روز که توی کوچه بودم، بچه ها مشغول بازی شدند و دوباره با من بازی نکردند. دیگه دلم شکست؛ نشستم یه گوشه ای، دستام رو گذاشتم روی صورتم و سرم رو گذاشتم روی زانوهام و شروع کردم گریه کردن.
همینطور که گریه می کردم احساس کردم که یه دست مهربونی داره سر من رو نوازش می کنه. سرم رو که بالا آوردم، دیدم یه آقایی داره به من لبخند می زنه. سلام کردم و آقای مهربان هم به من جواب دادند و اسم من رو پرسیدند.
من اسمم رو گفتم و از آن آقا اسم ایشون رو پرسیدم. آقا گفتند: نام من علی ابن ابیطالب هست. من خیلی خوشحال شدم. گفتم: من شما رو می شناسم. شما امام علی (ع) همان یار و دوست رسول خدا هستید که از همه شجاعتر بودند.
شما امام و رهبر ما هستید. همان قهرمان دلاور که به جنگ دشمنان خدا می رفتند. امام علی (ع) با مهربونی گفتند: اینها را چه کسی به تو یاد داده؟ منم غمگین گفتم: پدرم. او همه چیز را به من یاد می داد، اما حالا نیست و بچه ها هم چون من بابا ندارم با من بازی نمی کنند.
حضرت علی (ع) به من گفتند: بلند شو پسرم. بلند شو و بیا تا با هم بازی کنیم. من بلند شدم. حضرت علی (ع) با دستاشون اشک من رو پاک کردند درست مثل یه پدر مهربون. بعد شروع کردیم به بازی. انقدر بازیمون خوب بود که بقیه بچه های تو کوچه هم اومدن پیش ما و به حضرت علی (ع) گفتند: میشه ما هم تو بازی شما باشیم؟ امام علی (ع) که خیلی مهربون بودند، گفتند: معلومه که میشه.
بعد به من اشاره کردند و اسم من رو آوردند و گفتند: یادتون باشه بچه ها! از این به بعد دوستتون رو اذیت نکنید، مسخره اش نکنید، و با اون هم بازی کنید. همه بچه ها گفتند: چشم.
بعدش من و دوستام و امام علی (ع) یه عالمه بازی کردیم. و من فهمیدم که امام ما فقط قوی نیستند و خیلی هم مهربونن و چقدر بچه ها رو دوست دارند.
بعد از بازی، امام علی (ع) تا خانه ما با من آمدند. توی راه با هم حرف می زدیم و من به امام علی (ع) گفتم که بعد از پدرم چقدر زندگی برای ما سخت شده و گاهی اوقات هیچی برای خوردن نداریم.
وقتی به خانه رسیدیم، امام علی (ع) با من خداحافظی کردند؛ ولی من پرسیدم: میشه من دوباره شما رو ببینم؟ امام گفتند: ان شاء الله همدیگر رو دوباره خیلی زود می بینیم. بعد از اینکه ایشون رفتند، من تو دلم گفتم: خدایا! میشه من دوباره پدرم رو ببینم؟ خدایا! امام علی (ع) رو میگم که درست مثل پدرم من رو دوست داره….
وقتی رفتم خانه، برای مادرم و برادر و خواهرام گفتم که چه اتفاقی برام افتاده بود. گفتم که چقدر امام علی (ع) خوب و مهربون بودند….
شب شد و ما باز چیزی جز یک تکه نان خشک نداشتیم و من و برادر و خواهرام مجبور بودیم باز هم گرسنه بمونیم. ولی یک دفعه صدایی شنیدیم. صدای در بود. کی بود این وقت شب؟ من رفتم تا در رو باز کنم. در که باز شد، یک دفعه من صورت زیبا و پرنور و دوست داشتنی امام علی (ع) رو دیدم. خدایا شکرت! دعای من قبول شده بود! امام به قول خودشون عمل کرده بودند و زود زود به دیدن من اومده بودند.
باخوشحالی فریاد زدم: مادر! مادر! امام علی (ع) اومدن! امام علی (ع) اومدن! مادرم چادر به سر کرد و گفت: بگو تشریف بیارند داخل خونه!
امام علی یک یاالله گفتند و وارد خانه ما شدند. یک کیسه هم همراهشون بود. برادر و خواهرام هم اومدن دور امام جمع شدند. امام کیسه ای رو که همراه داشتند به مادرم دادند و گفتند: این مال شماست.
مادرم تشکر کرد. در کیسه رو باز کرد و گفت: خدای من شکرت! خیلی خوشحال شده بود. مادر گفت: ببینید بچه ها! امام برای ما یک عالمه غذا آوردند. نان و خرما و گوشت و شیر. مادر مشغول غذا پختن شدند و امام با من و خواهر و برادرام بازی کردند تا غذا حاضر شد. امام علی (ع) سر سفره هم در کنار ما نشستند و مثل پدرم حتی مهربونتر از پدرم برای من و برادر، خواهرام لقمه گرفتند و به ما غذا دادند.
بعد از غذا، امام علی (ع) دستی به سر من و خواهر، برادرام کشیدند و با ما خداحافظی کردند و رفتند و ما همه سیر و خوشحال و با این امید که این پدر مهربون رو دوباره ببینیم، رفتیم و خوابیدیم.
از اون روز تا امروز، هر چند روز یک بار امام علی (ع) میومدند خونه ی ما غذا می آوردند و با ما بازی می کردند تا این که من امروز فهمیدم امام تو مسجد زخمی شدند و دکتر گفته که شیر برای امام علی (ع) خیلی خوبه. من هم یه ظرف شیر آوردم برای پدرم امام علی (ع). ولی وقتی اومدم اینجا و این همه بچه های یتیم دیگه رو دیدم که با خودشون برای امام علی شیر آوردند، فهمیدم که امام علی (ع) پدر خیلی های دیگه هم بودن. پدر مهربون همه ی بچه ها!
خب بچه ها! به من بگید: امام علی (ع) رو دوست دارید؟… بله که دوست داریم خیلی هم دوست داریم. کی می تونه بگه چرا؟… چون خیلی خیلی مهربون بودند و برای بچه ها مثل پدر بودند.
درسته که الان امیرالمؤمنین علی (ع) پیش ما نیستند و در همچین شبهایی به شهادت رسیدن و مردم و بچههایی که دوستشون داشتن رو تنها گذشتن، ولی اینو بدونین بچهها که اگر باهاشون حرف بزنیم، صدای ما رو میشنون و اگه به کمکشون و یا دعاشون احتیاج داشته باشیم، کمکمون میکنن و دعامون میکنن.
یادمون نره که اماممون انقدر مهربونه که حتی به کسی که ایشون رو به شهادت رسوند با مهربانی رفتار کرد و هیچ کس تو دنیا پیدا نمیشه غیر از امام مهربون ما که با دشمنانش هم انقدر مهربون باشه.
پس حتما مهربونیشون به ما هم میرسه، فقط باید بخوایم ازشون و دوستشون داشته باشیم. اینم یادمون باشه که یازدهمین فرزند ایشون که عین خودشون مهربونه و بچهها و دوستدارانشون رو خیلی دوست داره، امام زمان ما هستن. یعنی همین الان روی این کرهی زمین هستن و ما اگه ازشون بخوایم و براشون دعا کنیم، میتونیم نوازش دستای مهربونشون روی سرمون رو حس کنیم و خوشحال باشیم که همچین پدر مهربونی داریم.
- اهداف:
- برای تکرار و تبیین مفاهیم سوره قدر و تکرار دوبارهی کل سوره و نیز به منظور ایجاد تنوع در آموزش می توانید از این نمایش استفاده کنید.
- برای اجرای نمایش سعی کنید ابتدا متن را به شکل داستان گونه بیان کنید. سپس خودتان آن را یک بار اجرا کنید. آنگاه از کودکان بخواهید به انتخاب خود نقشی را برگزینند و اجرا کنند.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- راوی و بازیگر دختر و مادر و فرشته ی مهربان برای قرائت آیه های سوره ی قدر.
- زمان: 15 دقیقه
نمایش شب زنده داری
صحنه- خانه
قصه گو: ماه رمضان بود. همه روزه بودند. زهرا کوچولو که دختری شش ساله بود، با اجازهی مادرش روزهی کله گنجشکی میگرفت. چند شبی از ماه رمضان نگذشته بود که مادر زهرا به او گفت:
مادر: زهرا جان! امروز بعد از ظهر می خوام استراحت کنم، چون امشب قراره تا سحر در مسجد بمونم. در ضمن اگر تو هم بخواهی، می تونی چند ساعتی با من در مسجد بمونی.
زهرا کوچولو: مادر! مگه امشب چه خبره؟!
مادر: دختر گلم! امشب شب خیلی بزرگیه. شبی که خدای مهربون قرآن، یعنی کتاب آسمونی ما که حرفای خدا برای ما بندههاست رو بر پیامبر (ص) نازل کرد.
فرشته مهربون: (آیه اول سوره قدر را می خواند.)
قصه گو: زهرا کوچولو با خودش فکر می کنه: امشب شب بزرگیه یعنی چه؟ یعنی چقدر بزرگه؟ به همین خاطر با کنجکاوی از مادر پرسید:
زهرا کوچولو: مامان جون! یعنی امشب چه قدر بزرگه؟
مادر: دخترم! خدا در سوره قدر می فرماید: شما نمیدونین اهمیت شب قدر چقدر زیاده! حتی به اندازه هزار تا ماهه.
فرشته مهربان: (آیه دوم و سوم سوره قدر را می خواند.)
زهرا کوچولو: مادر جون! امشب تو مسجد چه کار می کنیم؟
مادر: عزیزم! در شب قدر نماز و قرآن می خونیم و دعا می کنیم و خدا هم به فرشته هاش دستور میده که به زمین بیان و اون دعاهای ما رو که برامون خوب و مفیدن و به صلاحمون هست رو برآورده کنن و اون هایی که به صلاح ما نیست که برآورده بشن رو خدای مهربون با دادن چیزهای دیگه که برای ما خوبن و ما خبر نداریم جبران می کنه، یا به موقعش وقتی به صلاحمون بود برآورده شون می کنه.
فرشته مهربون: (آیه چهارم سوره قدر را می خواند.)
زهرا کوچولو: یعنی امشب که شب قدره همین جوریه و دعاهامون مستجاب میشه؟
مادر: بله عزیزم. خدای مهربون تا صبح برای بنده های خوبش شادی و سلامتی می فرسته.
فرشته مهربون: (آیه پنجم سوره قدر را می خواند.)
قصه گو: زهرا دل تو دلش نبود. او خیلی خوشحال بود که خدای مهربون، شب به این بزرگی رو قرار داده، بنابراین تصمیم گرفت زودتر به اتاقش بره و استراحت کنه. چون قرار بود او هم در کنار مادر مهربونش امشب چند ساعتی رو در مسجد بمونه. توی همین فکرها بود که کم کم خوابش برد.
- اهداف:
- چون بچه ها در این سن از قدرت تخیل بالایی برخوردارند این بازی مورد توجه آنان قرار خواهد گرفت.
- ایجاد پیوند عمیق تر با امام و صحبت کردن با ایشان.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- تکههای کاغذ و مداد یا خودکار.
- زمان : 20-10 دقیقه
فعالیت گروهی حرف دل با امام
از بچهها بخواهید تا فضای آرامی ایجاد کنند و هر یک به تنهایی با خود به این فکر کنند که اگر منزل امیرالمؤمنین (ع) در همان نزدیکیها بود دوست داشتند چه کاری انجام بدهند و یا به امام چه بگویند؟ میتوانید هم زمان یک کلیپ با صدای ملایم پخش کنید.
مربیان برای بچههایی که نوشتن بلد نیستند، مطالبشان را بنویسند. اگر کسی را دارید که قرار است به زودی به یک حرم مطهر رود، میتوانید از او بخواهید تا نامهها را درون ضریح بیاندازد و به بچهها بگویید که نامههایشان به کجا خواهد رفت. اگر نه هم به آنها بگویید که امام از حرف دل آنها با خبر است.
- اهداف:
- گزارشی از ماجرای شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام.
- داستانی از چگونگی رفتار امیرالمؤمنین با یتیمان.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- پرژکتور و بلندگو و لب تاپ و پرده نمایش.
- زمان: اولی 7 دقیقه ، دومی 2 دقیقه
- اهداف:
- خدا شناسی و آشنایی با بحث راز و نیاز با خداوند
- آشنایی با دعای کمیل و محتوای قسمت هایی از این دعا.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- پروژکتور و وسیله ی پخش.
- زمان: 20 دقیقه
تصویر 2 و 3: خب بچه های گلم، خدای مهربون ما که از هر کسی به ما مهربونتره، به ما نعمت های زیادی داده تا ازشون به خوبی استفاده کنیم و باهاشون به دیگران هم کمک کنیم.
یکی از ویژگی های خیلی خوب خدای مهربون ما اینه که دوست داره ما ازش چیزهای خوب رو بخواهیم و او هم به ما بده. به این خواستن ما میگن: دعا کردن. و دعا کردن کار خیلی خوبیه. دعا کردن یعنی این که ما به خدا می گیم: خدای عزیز ما، ما تو رو دوست داریم و می دونیم که تو مهربانی و دعاهای ما رو جواب میدی!
تصویر 4: خدای دوست داشتنی ما، حتی برای اینکه زیاد یادش بیوفتیم و ازش کمک بخوایم، چیزهای جالبی رو آفریده و دور و بر ما گذاشته که با دیدنشون یادش بیوفتیم. این شعر قشنگ رو گوش کنین:
تو خدای بی شریکی تو یگانه ای و دانا
توکه خوب و مهربانی تو که پاکی و توانا
تو در آن زمان که نامی ز جهان نبود، بودی
در بستة جهان را به جهانیان گشودی
تو به گوش ابر خواندی که از آسمان ببارد
تو به آفتاب گفتی به زمین قدم گذارد
تو به چشمه یاد دادی ز دل زمین بجوشد
به گیاه تشنه گفتی که از آب آن بنوشد
تو سپرده ای به شبنم که به برگ گل نشیند
به خزان اجازه دادی که گل از چمن بچیند
به هزار نقش زیبا گل و سبزه را کشیدی
شب و روز و کوه و دریا همه را تو آفریدی
بچه ها اگه کسی درباره ی شعر سؤال داره بگه یا بگین ببینم از شعرمون چی فهمیدین؟ (این نکات برای بچه ها باید برجسته شود: خدای بزرگ آفریننده ی ما و زمین و آسمان و حیوانات و گیاهان و … است با این همه نظم و ترتیب و زیبایی، از نشانه های خداوند می توان به یادش افتاد و از او را به خاطر نعمت ها و مهربانیاش تشکر کرد) الان همهمون بهتر به یاد خدای مهربونمون افتادیم و نشانی هایی که برامون گذاشته رو بهتر شناختیم.
تصویر 5 : خب حالا کی میدونه ارتباط ما با خدای مهربونمون چه جوری باید باشه؟ اصلا ما می تونیم با خدای بزرگ و دانا ارتباط داشته باشیم؟ صحبت کنیم؟ ازش چیزی بخوایم؟
بله درسته چرا که نه. ما خیلی ام خوب می تونیم با خدای بزرگ ارتباط داشته باشیم و باهاش صحبت کنیم، درست مثل یه دوست خوب و مهربون و خیرخواه. خیلی راحت می تونیم باهاش حرف بزنیم و درد و دل کنیم و ازش کمک بخوایم. ولی شاید هر کدوم از شماها با هر کدوم از دوستاتون یه جوری رفتار کنین و باهاش صحبت کنین، پس به غیر از این که با زبون خودمون می تونیم با خدای مهربونمون صحبت و راز و نیاز کنیم،
تصویر 6 : می تونیم از مربیانی که برای راهنمایی ما فرستاده طرز بهتر حرف زدن با خدای مهربون رو یاد بگیریم.
تصویر 7 : امامان عزیز ما دعاها و راز و نیازهایی با خدا داشتن که بعضی هاشون نوشته شده و برای ما باقی مونده که می تونیم بخونیمشون و یا بعضی دعاها رو امامانمون به دوستانشون یاد میدادن که بخونن و به اونها از اثرات خوبی که اون دعاها دارن گفتن.
ما با دعا کردن توجه خدای مهربون رو به خودمون جلب می کنیم و میگیم که ما به مهربونی هاش احتیاج داریم. دعاهای خیلی قشنگی که هم خدای مهربون رو بیشتر و بهتر به ما می شناسونه و هم طرز حرف زدن و راز و نیاز با خدا رو به ما نشون میدن.
تصویر 8 : یکی از اون دعاهای خیلی خیلی زیبا، دعای کمیل هست که شاید خیلی از شماها اسمش رو شنیده باشین. این دعا معمولا در شبهای جمعه خونده میشه و دعایی هست که حضرت علی علیه السلام اون رو به یار نزدیکشون کمیل یاد دادن.
تصویر 9 : با خوندن این دعا، ما خیلی بهتر خدای مهربونمون رو می شناسیم و می فهمیم خدای ما چقدر مهربون و بزرگ و قدرتمنده و چقدر ما راحت می تونیم با اون صحبت کنیم و دوستش داشته باشیم و او چقدر ما رو دوست داره.
در این دعا به خدای بزرگ و مهربون میگیم که چقدر ما در مقابل او کوچکیم و چقدر به کمکهاش احتیاج داریم.
میگیم که ما خیلی دوسش داریم و می دونیم که اون تنها خدای ماس و همیشه دوست داریم بهش نزدیک بشیم و بیشتر دربارهاش بدونیم. ولی بعضی وقتا هم امکان داره اشتباهاتی بکنیم که از خدا میخوایم ما رو ببخشه. میگیم که دوست نداریم کارهای اشتباه یا گناه بکنیم و ما رو کمک بکنه که اون کارها رو نکنیم و فقط کارهای خوب و ثواب بکنیم.
تصویر 10: میگیم که می دونیم جز خدای مهربون کسی به ما نزدیک نیست، و از درون ما و همه ی کارهای ما جز خدا کسی خبر نداره. و او هست که نعمت های بزرگی به ما داده. به خدا میگیم که می دونیم خیلی بدی ها رو از ما دور کرده و خوبی ها رو برای ما پیش آورده و ازش میخوایم که باز هم قسمت ما خوبی ها رو بکنه و کمک کنه ما با همه ی اعضاء بدنمون کارهای خوب و ثواب برای رضای خودش انجام بدیم.
بعد هم به خدا میگیم که خودت گفتی که ما دعا کنیم و با تو راز و نیاز کنیم و تو قول دادی که دعای ما رو برآورده می کنی و ما رو به آرزوهامون میرسونی. پس ای کسی که خیلی زود راضی میشی، دعای من رو برآورده کن که من غیر از تو کسی رو ندارم.
این دعای زیبا رو امیرالمؤمنین به کی یاد دادن بچه ها؟ بله به یکی از یاران نزدیکشون به اسم؟؟؟ کمیل!
خب دیگه الان همه با هم یه قسمتی از دعای کمیل رو خوندیم و همهمون حس خیلی خوبی داریم و بیشتر از قبل خدای مهربونمون رو شناختیم و فهمیدیم که امامان ما چطوری با خدای مهربون راز و نیاز می کردن و به ما یاد دادن که چطوری دعا کنیم.
- اهداف:
- آشنایی با فرهنگ شعر سرایی و ادبیات فارسی در فضای دینی
- تشویق به حفظ مفاهیم دینی توسط بچه ها در قالب شعر
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- هیجان در تن صدای مربی و رسا بودن صدا از ملزومات اجرای خوب میباشد.
- زمان: 10-5 دقیقه
شعر/سرود/معمای قرآنی
http://tkoodakan.net/شهادت-امام-علی ع
توی ماه رمضون
توی محراب نماز
حضرت علی می کرد
با خدا راز و نیاز
پیشونیش به سجده بود
رو لباش نام خدا
روزه بود امام علی
توی محراب دعا
دست یک مرد پلید
علی رو به خون کشید
شد علی شیر خدا
توی محراب، شهید
گلی از باغ امامت کم شد
همه جا غرق غم و ماتم شد
یتیمای کوفه بی پدر شدن
چشما گریون و کمرها خم شد.
(مهری طهماسبی دهکردی)
معما
کی هستم و چی هستم؟ با شمایم کوچولو
هر وقت که تو فهمیدی اسم منو زود بگو
منم یه سوره هستم از تو کتاب خدا
ماه رمضون که اومد توی شبی از شبا
که بود بزرگتر از هزار شبی بچه ها
خدا منو فرستاد بر خاتم انبیا
فرستاد اون شب خدا قرآن رو یک جا کامل
تا که با خوندن آن باشیم همیشه عاقل
پنج دونه آیه ام رو حتما تو هم شنیدی
حدس می زنم بدونی اسمم چیه، فهمیدی؟
(سوره قدر)
- اهداف:
- بالا بردن سطح یادگیری و به خاطرسپاری به وسیله ی ادامه ی کار مرتبط با برنامه در منزل.
- مواد لازم/شیوه اجرا:
- پرینت از جدول انتهای فایل به تعداد شرکت کنندگان.
کار در منزل توضیح شب های قدر برای والدین و رنگ آمیزی
از تصویری که در انتهای فایل آمده است پرینت گرفته و برای رنگ آمیزی در منزل، به والدین و اگر امکان آن نیست به بچه ها بدهید. از والدین آنها یا خودشان بخواهید که درباره ی شب های قدر توضیح دهند و آنچه آموخته اند را برای خانواده انتقال دهند.
- اهداف:
- نتیجه گیری بحث و انتقال دوبارهی مفهوم کلی دربارهی موضوعات ذکر شده ذیل موضوعات این فایل.
- مواد لازم/شیوه اجرا:
- اجرای این قسمت در فضای سکوت و توجه و توسل.
- آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
- سعی شود که بعد از پخش یا خواندن دعا، ترجمه آن به زبان محلّی برای بچه ها قرائت شود.
- زمان: 5 دقیقه
پایان/ نتیجه گیری و دعا:
خب، بچه های عزیز! امیدواریم که از برنامه امروز خوشتون اومده باشه و کلی چیزهای مفید درباره شب های قدر و حضرت علی علیه السلام یاد گرفته باشید.
گفتیم که شب های قدر شب های خاصی هستن و پیش خدا ارزش بالایی دارن که حتی ما نمی تونیم ارزششون رو بفهمیم.
درسته که شب های قدر شب دعا و قرآن خوندن و نماز خوندنه و این کارها برای بچه ها سخته و این بیشتر بزرگترها هستند که میتونن این کارها رو انجام بدن، ولی برای بچه ها هم این خیلی خوبه که هم از این فرصت مهم استفاده کنن و با خدا حرف بزنن و از امام زمان بخوان که دعاشون کنن که بچه های خوبی باشن، به پدر و مادرشون کمک کنن، با دیگران مهربون باشن، به فکر کمک به بقیه باشن و همه ی چیزهای خوب.
ما می تونیم توی این شب به خدا قول بدیم که دوست داریم بچه های خوبی باشیم و از خدا هم بخوایم که بهمون کمک کنه.
این لازم نیست که ما هم از شب تا صبح بیدار باشیم اما اگر تونستیم و اگر پدر و مادرمون خواستند ما رو به مراسم احیا ببرن، خوبه که از قبل، خوب استراحت بکنیم و بخوابیم که اذیت نشیم و از این شب خیلی بزرگ استفاده کنیم.
بچه ها از جمله کارهایی که گفتیم خوبه در شب های قدر انجام بدیم دعا کردن هست. بهتره که ما قبل از اینکه برای خودمون دعا کنیم، برای دیگران دعا کنیم.
چون دعای ما در حق دیگران زودتر از دعامون در حق خودمون مستجاب میشه. مثلا در این شب ها اگر من برای شما دعا کنم خدا زودتر به حرف من گوش میده تا این که بشینم و تند تند برای خودم دعا کنم.
این به این خاطره که خدا دوست داره ما با هم مهربون باشیم و به فکر همدیگه باشیم و حاضر باشیم از خودگذشتگی کنیم و خواسته های پدر و مادر و خواهر و برادر و قوم و خویش ها و دوستامون برامون مهمتر از خواسته های خودمون باشه. پس بیاییم برای همدیگر دعا کنیم.
کی یادشه ما گفتیم توی این شب ها چه اتفاقی افتاده که ما براش ناراحتیم و اشک می ریزیم؟ بله درسته. شهادت یکی از بهترین بنده های خدا و امام اول ما شیعیان در این شب ها اتفاق افتاده و یکی از بدترین انسان ها ایشون رو با شمشیر وقتی که سر نماز بودن زخمی کردن که همون ضربه باعث شهادت پدر مهربان ما شد و ما به خاطر همین خیلی غمگینیم.
خب، گفتیم این شب ها، شب های دعاست و خدا دعاهای ما برای دیگران رو قبول میکنه. حالا اگر خدا یک نفر رو خیلی دوست داشته باشه و اون یک نفر برای ما دعا کنه چی؟ بله دعای اون سریع مستجاب میشه.
اون یک نفری که خداوند توی این عالم از همه بیشتر دوستش داره، فرزند حضرت علی علیه السلام یعنی حضرت مهدی (عج) امام زمان مهربون ما هستند. خدا خیلی ایشون رو دوست داره و این امام بزرگوار هم خیلی شما بچه ها رو دوست دارند، مثل پدر بزرگوارشون حضرت علی علیه السلام.
بچه ها این شب ها امام زمان (عج) خیلی برای ما دعا می کنند، به نظرتون ما باید چکار کنیم؟؟؟ بله ما هم باید برای اون حضرت دعا کنیم. پس بلند بشین با هم رو به قبله برای فرجشون دعا کنیم.