برنامهی نیمهی شعبان سطح دو
موضوع کلی: آشنایی با چگونگی ولادت امام عصر ارواحنا فداه (از شب میلاد تا شاهدان حضرت) – آشنایی با تاریخ ظهور – آشنایی با کعبه و مقام
- اهداف:
- با توجه به عدم حضور بچه ها در یک زمان توصیه می شود قبل از شروع رسمی برنامه برای فراگیرانی که زودتر آمده اند کاردستی و یا نقاشی مرتبط با این مناسبت انجام شود.
- زمان : 30-25 دقیقه
پیش برنامه/ کاردستی:
طرز تهیهی کاردستی کعبه در لینک زیر آمده است.
کعبه و مقام
وسایل و ابزار مورد نیاز:
- مقوا (سفید، آبی، سیاه)
- کاغذ (سفید یا زرد)
- مداد رنگی (زرد)[1]
- چسب نواری فانتزی (به رنگ طلایی)[2]
- قیچی
- چسب ماتیکی[3]
[1] اگر از کاغذ زرد رنگ استفاده می نمایید دیگر نیازی به مدادرنگی ندارید.
می توانید از چسب های تزیینی به رنگ طلایی، انواع روبان، تور و پارچه یا مقوای طلایی رنگ استفاه نمایید. در صورت در دسترس نبودن رنگ طلایی از رنگ زرد و یا به عنوان آخرین انتخاب از رنگ قهوه ای روشن استفاده نمایید. [2]
[3] Glue Stick
از مقوای آبی مستطیلی به ابعاد 18 در 28 سانتی متر تهیه کنید. از سمت چپ 10 سانتی متر داخل شده و آن را تا کنید.
از بالا و پایین مستطیل آبی 4 سانتی متر داخل شده (خط قرمز) سپس 7 سانتی متر به سمت راست بروید. (خط سبز) از روی خط سبز قیچی کنید. قسمت قیچی شده را به سمت راست تا بزنید تا خط تا روی مقوا بیفتد.
مکعب بدست آمده را به سمت داخل مقوا تا بزنید.
از مقوای سفید مستطیلی به ابعاد 19 در 29 سانتی متر تهیه کنید. از سمت چپ 10.5 سانتی متر داخل شده و آن را تا کنید.
مقوای سفید را پشت مقوای آبی بچسبانید. مراقب باشید مکعب بدست آمده چسبانده نشود و بتواند آزادانه با باز و بسته کردن مقوا حرکت کند.
از مقوای سیاه مستطیلی به ابعاد 14 در 11 سانتی متر تهیه کرده و از وسط تا کنید تا خط روی آن مشخص باشد.
مانند تصویر در قسمت بالای آن یک نوار طلایی به صورت افقی بچسبانید.
مانند تصویر در سمت چپ نوار طلایی که ضخامت آن دو تا سه برابر نوار طلایی بالای کعبه باشد به صورت عمودی بچسبانید.
کعبه را روی مکعب آبی بچسبانید.
از تصویر مقام که در قسمت ضمیمه آمده پرینت گرقته، دور آن را قیچی و سپس رنگ آمیزی نمایید. اگر بر روی کاغذ زرد رنگ پرینت بگیرید دیگر نیازی به رنگ آمیزی ندارید. مقام را مانند تصویر بعد در محل مناسب خود بچسبانید.
ضمیمه
- اهداف:
- توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
- آشنایی و شناخت کتاب آسمانی قرآن به عنوان عامل هدایت انسانها.
- آشنایی با آیهی 8 و 9 سوره صف و چیرهگی نور خداوند در زمین حتی اگر مشرکان کراهت داشته باشند.
- اشاره به آیه ی 86 سوره ی هود و بقیه الله.
- توضیح چرایی نیاز به جایگزینی اسلام واقعی با ادیان تحریف شده ی پیشین.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- روحیه شاداب و پرانرژی و نشاط مجری
- امکان پخش ترتیل آیات مشخص شده در متن
- زمان : 10 دقیقه
سلام دوستای خوبم. این عید خیلی خیلی مبارک رو بهتون تبریک میگم. حتما میدونین امروز چه روزیه و من دیگه تکرار نمی کنم فقط بگم که این روز بزرگ روز خوشحالی و شادی همه ی موجودات عالمه، نه فقط انسان ها و کسانی که امام زمان ما رو میشناسن. چقدر ما خوشبختیم که قبل از ظهور امام زمان، که بهترین مخلوق خدا در زمان ما و نجات دهنده ی انسان ها و همه عالم از بدی ها هستند، ایشون رو می شناسیم و دوستشون داریم و جزو کسایی هستیم که برای اومدنشون ان شاءالله تلاش و دعا میکنیم. این طوری ما هم ان شاءالله نقشی خواهیم داشت در رسیدن بهترین روزهایی که کره زمین به خودش خواهددید. خیلی حس خوبیه این حس که بتونی با انجام کارهای خوب و دعا کردن برای امام زمانت چنین نقش بزرگی رو توی جهان از خودت به جا بذاری. خب دوباره بهتون تبریک میگم و امیدوارم امروز بهمون خیلی خوش بگذره و چیزای جدید یاد بگیریم و عمق محبت و عشقمون به آقامون و پدر مهربانمون بیشتر و بیشتر بشه.
خب بچه ها! قبل از شروع جدی برنامه یادمون باشه که دلهامون رو با نام و یاد خدا و آیات قرآن که حرف های خدا با ما هستند نورانی کنیم. یادمون باشه که این قرآن عزیزمون هست که در کنار امامانمون راه درست زندگی کردن و نزدیک شدن به خدای مهربون رو به ما نشون میده و حواسمون باشه ازش غافل نشیم و هر روز شده 10 آیه از قرآن رو بخونیم و با معانیش آشنا بشیم. امروز میخوام براتون آیه 8 و 9 سورهی صف رو بخونم.
بسم الله الرحمن الرحیم
يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَ اللّهِ بِاَفواهِهِم و اللّهُ مُتِمُّ نورِه و لَو كَرِهَ الكافِرون (8)
هُوَ الذى اَرسَلَ رَسولَهُ و دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ و لَو كَرِهَ المُشرِكون (9)
(ترجمه جهت مربی: مـى خواهند نور خدا را با دهان هايشان خاموش كنند و خدا تمام كننده نور خويش است هر چند كه كافران كراهت داشته باشند. (8)
او كسى است كه رسول خدا را به هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه اديان غلبه دهد هر چند كه مشركان كراهت داشته باشند. (9)
بچه ها این دو آیه خیلی جالبه. در آیه ی 8 یعنی آیه ی اولی که خوندیمش یه حقیقتی رو خداوند میگه که همیشه در حال رخ دادنه. خداوند می فرماید که کافران کسانی هستند که نور خدا و هدایت خداوند رو با دهانشون خاموش میکنن. مثل شمعی که با دهان فوت میکنیم تا خاموش بشه. یعنی فکر میکنن خیلی راحت، با دروغ و ریا و زرنگی میتونن نقشه ای بریزن و کاری کنن که نور هدایت خداوند رو خاموش کنن و مردم رو از راه درست منحرف کنن. ولی خداوند نور خودش رو کامل میکنه به این معنی که نور هدایتش رو بر تمام مردم جهان میتابونه حتی اگر کافران تمام سعیشون رو بکنند و نخوان که این طور بشه.
و در آیه ی 9 سورهی صف خداوند این کلام رو کامل میکنه: خداوند کسیه كه رسول خدا را همراه با چراغ الهی و روش درست و کامل زندگی برای مردم فرستاد تا ایشون و دین زیبای اسلام رو کمک کنه که بر همه ی اديان قبلی برتری و پیروزی پیدا کنن، هر چند كه مشركان یعنی کسانی که خدا را تنها پادشاه عالم نمیدون، كراهت داشته باشند و راضی نباشن و تمام سعیشون رو بکنن که اینطور نشه.
پس از این 2 آیه نتیجه میگیریم که همیشه کافران و مشرکان برای منحرف کردن مردم و خاموش کردن نور هدایت خدا و فاصله دادن مردم از دین اسلام که دین آخر و کامل هست تلاش میکنن ولی خداوند بزرگترینه و نمیگذاره که این طور بمونه و روزی میرسه که خداوند دین اسلام رو بر همه ی ادیانی که روی زمین هست، برتر می کنه. می دونید چرا؟ کی میدونه؟ مگه بقیه دینها چه اشکالی دارن؟ مگه همه دین ها از طرف خدا نیومدن؟ بله، چون ادیان قبلی به مرور زمان دچار تغییر یا فراموشی شدن، تازه بعضی دین ها و روشهای زندگی هم هست که اصلا خدا اون ها را نفرستاده، بلکه بعضی از آدم ها با فکر خودشون درستش کردن.
حالا کی می دونه این اتفاقات کی میافته؟
بله درسته، روزی که بقیة الله ظهور کنن و با کمک خیلی از مردم جهان که به یاری ایشون میان، روش درست زندگی خدایی رو بر همه ی جهان چیره کنن. در آیه ای از سوره ی هود داریم که:
بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
یعنی بقیة الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشین. بقیة الله به معنای باقیمانده ی خدا در زمینه. یعنی کسی که جانشین خداست و انسان ها رو به سوی خداوند هدایت میکنه و دنیا رو پر از خوبی ها و زیبایی ها می کنه.
مام امروز دور هم جمع شدیم تا سالروز ولادت بقیة الله یعنی امام زمانمون رو جشن بگیریم و با یاد گرفتن هامون و بیشتر کردن علممون درباره ی ایشون، کارهامون رو هم بهتر کنیم و خلاصه آماده باشیم که ایشون بیان و به یاری ایشون بریم.
کیا آمادن که جشن رو شروع کنیم؟ هر کی آمادس یه صلوات قشنگ بفرسته و دست بلند بزنه و هورا بکشه.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- پروژکتور و بلندگو
- محل مناسب برای نمایش دادن کلیپ
- زمان: 4 دقیقه
- اهداف:
- آشنایی با تاریخ کوتاه پس از ولادت امام عصر و چگونگی آشنایی یاران و شیعیان با ایشان.
- آشنایی با ویژگی های امامت و امام عصر (عج).
- ایجاد حس ملموس نسبت به واقعی بودن امام زمان علیه السلام و این که ایشان را کسانی دیده اند.
- زمان : 15 دقیقه
داستان پس از ولادت نور
خب بچه ها، فک کنم همتون ماجرای ولادت امام زمان (عج) رو میدونین و من دیگه نمیخوام تکرار بکنم. همون ماجرای زیبایی که برای مادرشون حضرت نرجس خاتون اتفاق افتاد و از روم به شهر سامرا رفتند. الان میخوام براتون چند تا داستان درباره ی ایشون پس از تولدشون بگم. تولد امام زمان ما به صورت پنهانی بود، یعنی به خواست خدا، دل مادرشون حتی تا شبی که به دنیا اومدن، بزرگ نشد و کسی حتی از نزدیکانشون هم نمی دونست که قراره حضرت نرجس خاتون بچه دار بشن.
این به این خاطر بود که حاکم های اون زمان، دشمن های امامانمون بودن و چون خبردار شده بودند که امام آخر که فرزند امام عسکری هستند، ظالم ها رو از بین می برند، می خواستند کاری کنند که امام آخر شیعیان به دنیا نیاد. به همین خاطر حتی حضرت عسکری یعنی امام یازدهم ما و پدر امام زمان رو در یک منطقه جنگی زیر نظر خودشون کنترل می کردند.
اما همون طوری که خدا در قرآن گفته، حتی اگر کافران هم نخوان، خدا می خواد که خوبی و زیبایی روی زمین نقش ببنده، و به همین خاطر با همه کنترل های دشمنان، امام زمان در 15 امین روز ماه شعبان یعنی در نیمه و وسط ماه شعبان به دنیا آمدند.
حتما شما هم کنجکاوین که بدونین بعد از تولد امام اون هم به صورت پنهانی، با اون همه دشمنی که می خواستن ایشون رو از بین ببرن تا ایشون دنیا رو پر از عدل و زیبایی نکنن برای ایشون چی پیش اومد یا اصلا چطوری مردم با ایشون آشنا شدن و فهمیدن که ایشون امام بعد از امام حسن عسکری هستن نه کس دیگه. حالا پس خوب دقت کنین تا بیشتر بدونین.
کودک غائب از نظرها
انیمیشن:
سه روز پس از ولادت پنهانی مهربانترین مخلوق خدا، پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری علیه السلام ایشون رو به اصحابشون نشون دادن و فرمودن: «بعد از من، این کودک، امام شما و جانشین من خواهدبود. این همان قائم است که مردم برای ظهور او انتظارها میکشند و وقتی که دنیا پر از ظلم و بیعدالتی شود، ظاهر می گردد و جهان را پر از عدل میکند». راستی بچهها! کی میدونه قائم یعنی چی؟ آفرین، قائم یعنی کسی که قیام می کنه، یعنی بلند میشه. این لقب و اسم مخصوص امام زمان ماست، چون ایشون بعد از سال های زیادی که گذشته و دنیا از ظلم و بدی و فقر و ناراحتی پر شده، در مقابل بی عدالتی ها می ایستند و با قدرت خدایی، به جنگ بدیها میرن و خدا ایشون رو پیروز میکنه. ما مسلمونها، وقتی اسم قائم رو میشنویم، به احترام امام زمانمون بلند میشیم و رو به قبله وای میستیم و براشون یه صلوات میفرستیم. حالا همه با هم پاشیم و رو به قبله صلوات بفرستیم و توی دلمون به اماممون بگیم که دوستشون داریم و دوست داریم از یارانشون باشیم.
خب، یکی از شیعیان امام عسکری به نام یعقوب تعریف میکنه که یک روز خدمت امام رسیدم. ایشون روی سکویی در داخل خانه نشسته بودن. در سمت راست ایشون اتاقی بود که پردهای بر در اون انداخته بودن. من به امام (ع) گفتم: «آقای من، جانشین شما کیست؟». حضرت فرمودن: «پرده را بالا بزن». پرده را بالا زدم، کودکی حدود هشت یا ده ساله از اتاق خارج شد، که بسیار زیبا بود. آن کودک رفت و در بغل امام حسن عسکری (ع) نشست. حضرت فرمودن: این فرزندم، جانشین من و امام شماست.پس آن کودک ایستاد و امام (ع) به او فرمودن: «پسرم! به داخل اتاق برو تا وقت معلوم (وقت ظهور)». کودک داخل اتاق شد و من او را نگاه میکردم. بعد امام حسن عسکری علیه السلام به من فرمودن: «ای یعقوب، ببین داخل اتاق چه کسی است؟». من داخل شدم، ولی کسی را ندیدم.
بله بچه ها! خدا همون طوری که به پیامبرانش معجزات و کمالاتی داده که از اونها برای هدایت مردم استفاده میکنن، به امامان ما هم که جانشین پیامبر هستند، قدرت هایی داده که ازش برای هدایت استفاده می کنن. یعنی امام زمان ما یه آدم معمولی نیستند. با قدرتی که خدا به ایشون داد، هم زودتر از بقیه بچه ها بزرگ شدن، هم میتونستن برای حفظ جونشون از حمله دشمنان، کاری کنند که وقتی لازمه، دیگران ایشون رو نبینند.
نشانه های امام (به نظرم این داستان حذف شود. من هم فقط اوایلش را ویرایش کردم. مطلب ثقیل است و حجم مطالب دیگری که در این قسمت زحمت کشیده اید هم کافی است.)
ابوالادیان یکی از خدمتگزاران امام عسکری علیه السلام گفته که من به امام حسن عسکری (ع) خدمت می کردم و نامه های ایشان را به شهرها می بردم. روزی در زمانی که آن حضرت در بستر بیماری بودن، من را صدا کردند و چند نامه ای که به مقصد شهر مدائن نوشته بودن را به من دادن و فرمودن: «بعد از پانزده روز به سامرا (که منزل خود امام حسن (ع) بود) بازخواهیگشت و صدای ناله و عزاداری از خانه ی من خواهی شنید و آن وقتی است که من از بین شما رفتهام». پس از ابراز ناراحتی و گریه از این اتفاقی که خواهد افتاد به ایشان گفتم: «ای آقا! وقتی این اتفاق افتاد، امامت با چه کسی خواهدبود؟ امام فرمودن: «هر کس که جواب نامه های من رو از تو بخواهد، او امام بعد از من است». گفتم: علامت دیگری نیز می فرمایید؟ فرمودن: «هر که بر بدن من نماز بخواند، جانشین من خواهدبود». گفتم: «دیگر چه؟» گفت: «هر که بگوید در کیف تو چه چیز است، او امام شماست.»
ابوالادیان میگوید دیگر خجالت کشیدم که بپرسم کدام کیف. پس آن نامه ها را به مدائن بردم و به اهل مدائن رساندم و جواب ها را گرفته و برگشتم و در تمام این مدت داغدار امام بودم. از طرفی مطمئن به سخن امام و از طرفی دعا می کردم چنین نشود و امام بین ما باقی بماند. چنانچه امام فرموده بودن، روز پانزدهم داخل سامرا شدم. صدای گریه و عزاداری از منزل نورانی آن امام پاک بلند شده بود. چون به درِ خانه آمدم، جعفر (برادر امام) را دیدم که بر در خانه نشسته و شیعیان دور او جمع شدهاند و به او برای وفات برادرش تسلیت می گویند و برای امامت به او تبریک می گویند. پس جلو رفتم و تسلیت و تبریک گفتم؛ ولی او هیچ سئوالی از من نکرد.
در این حال، شخصی از منزل بیرون آمد و به جعفر گفت: «امام و برادرت را کفن کردهاند، بیا و بر او نماز بخوان». (بچه ها میدونین که هر کسی که فوت میکنه بعد از شستشو و غسل و کفن کردن بدن کسی که فوت شده، باید بر او نمازی به نام نماز “میت” بخونند، در مورد امامان اینطور بوده که فقط امام بعد از اون امام باید نماز رو بر امام قبلی میخونده، برای همین خیلی مهم بوده که چه کسی بر بدن مطهر امام حسن عسکری نماز میخونه چون نشون دهندهی این بوده که امام بعدی خواهد بود) جعفر برادر امام حسن (ع) برخاست و شیعیان با او همراه شدن. چون به حیاط خانه رسیدیم، دیدیم که بدن مطهر و نورانی امام را کفن کرده و بر روی تابوت گذاشته اند. جعفر ایستاد تا بر برادر خود نماز بخواند، هنگامی که خواست تکبیر بگوید، طفل زیبایی از خانه بیرون آمد و عبای جعفر را کشید و گفت: «ای عمو، عقب بایستید که من باید بر پدرم نماز بخوانم.”
جعفر عقب ایستاد و رنگش پرید. آن کودک جلو ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز خواند و ایشان را در کنار امام هادی (ع) پدر گرامیشان دفن کرد. بعد آن طفل زیبا به من نگاه کرد و گفت: «جواب نامه ها را به من بده». جواب نامه ها را دادم و با خود گفتم که دو نشان از آن نشانه ها که حضرت امام حسن عسکری (ع) فرموده بودن، درست بود و یک علامت دیگر مانده. بیرون آمدم و مردم از جعفر میپرسیدند این پسر که بود و او پاسخ میداد: «والله من او را هرگز ندیده بودم و نمی شناخت.”
در همان موقع تعدادی از اهل قم وارد شدند و از احوال حضرت امام حسن عسکری (ع) سئوال میکردند. وقتی فهمیدند که ایشان وفات یافته، بسیار ناراحت شدند و سپس پرسیدند: «بعد از ایشان امامت با کیست؟» مردم به سوی جعفر اشاره کردند. پس نزدیک رفتند و تسلیت و تبریک گفتند و بعد گفتند: «ما تعدادی نامه و مقداری اموال با خود آوردهایم، بگو که نامه ها از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است، تا آنها را به تو بدهیم». جعفر برخاست و گفت: «مردم از من علم غیب انتظار دارند.” (در صورتی که میدونین امامان علم غیب داشتند و خیلی از مردم اینگونه متوجه راستی امام میشدند)
همان موقع خادم امام از طرف امام زمان (عج) آمد و گفت: «با شما نامه ی فلان شخص و فلان و فلان است و همیانی هست که در آن هزار اشرفی است، و در آن میان، ده اشرفی هست که با طلا آن را روکش کرده اند». آنها نامه ها و مال ها را به خادم دادند و گفتند: «هر کس که تو را فرستاده که این نامه ها و مال ها را بگیری، او امام زمان است». آنگاه من فهمیدم که منظور امام حسن عسکری (ع) همین همیان بود.
کودک در سجده
ابوسهل نوبختی میگوید: خدمت امام حسن عسکری (ع) رسیدم. ایشان بیمار بودند و بعد در همان بیماری هم از دنیا رفتند. در کنار ایشان بودم که به خدمتکار خود فرمودند: «ای عقیه، برای من آب جوشانیده و دارو بیاور». او آبی جوشاند و برای امام حسن (ع) آورد. همین که لیوان را به دست ایشان داد و ایشان خواستند بیاشامند، دست مبارکشان لرزید و لیوان به دندانهای نازنینشان خورد.
لیوان را پایین گذاشتند و به خدمتکار فرمودند: «داخل این اتاق میشوی، کودکی در حال سجده میبینی، او را پیش من بیاور». عقیه برای پیدا کردن آن کودک به اتاق رفت. خدمتکار میگوید: کودکی دیدم که سر به سجده گذاشتهبود. به او سلام کردم. او نمازش را مختصر کرد و وقتی نمازش تمام شد، با ادب گفتم: مولای من یعنی امام عسکری میفرمایند: شما نزد ایشان بروید». در این هنگام، مادرش آمد و دستش را گرفت و او را به نزد پدرش امام حسن (ع) برد.
وقتی آن کودک به خدمت پدرش امام عسکری رسید، سلام کرد و من به او نگاه کردم. دیدم که رنگ مبارکش روشن است و موی سرش پیچیده است. همین که امام نگاهشان به کودک عزیزشان افتاد، گریه کردند و فرمودند: «ای بزرگ اهل بیت! به من آب بده، همانا من به سوی پروردگار خود میروم.» آن آقازاده آن لیوان آب جوشانیده را با دارو به دست خویش گرفت و پدر عزیزش را سیراب کرد.
وقتی امام آب را آشامیدند، فرمودند: «مرا برای نماز مهیا کنید». پس در کنار آن حضرت دستمالی افکندند و آن کودک پدر خود را یک مرتبه وضو داد و بر سر و پاهای او مسح کشید، پس امام حسن عسکری (ع) به او فرمودند: «بشارت باد تو را ای پسر من، تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین، و تویی پسر من و منم پدر تو، تویی محمد فرزند من و امامان از پدربزرگت امام هادی تا امیرالمؤمنین علیهم السلام، پدر تو رسول خدا (ص) است و تویی آخرین امام از جانشینان رسول خدا و رسول خدا (ص) به تو بشارت داد و به تو نام و کنیه داد، و این عهد و پیمانی است به من از پدرم و از پدرهای پاک تو ». آنگاه امام حسن عسکری (ع) در همان وقت وفات کردند.
من بقیة الله هستم!
احمد پسر اسحاق میگوید: خدمت امام عسکری (ع) آمدم و خواستم در مورد جانشینی ایشان صحبت کنم.
حضرت بدون پرسش من فرمود: «ای احمد، همانا خدا از وقتی که آدم (ع) را آفریده، زمین را از حجت و جانشین خودش خالی نگذاشته است و تا قیامت هم چنین می کند. به وسیله ی حجت و نماینده خدااست که، مشکلات بزرگ از مردم دور می شود و به احترام او است که باران می بارد و برکت و نعمت خدا نازل می شود».با احترام گفتم: «ای فرزند رسول خدا! جانشین شما چه کسی است؟». او به درون خانه رفت. پسری سه ساله، که مانند ماه تمام نورانی بود، بر روی دوش خود آورد و فرمود: «ای احمد، اگر تو نزد خدا و حجت او گرامی و عزیز نبودی، به تو نشانش نمیدادم. او هم نام رسول خدا (ص) است و کسی است که زمین را پر از عدل خواهد کرد. به خدا او غایب و از چشم ها پنهان می شود و در زمان پنهانی و غیبت او مردم نجات پیدا نمی کنند، مگر کسانی که او را امام بدانند و برای تعجیل در فرج او دعا کنند». خدمت به امام عسکری گفتم: «آیا نشانه ای دارد که دل من به او مطمئن شود؟». در این وقت، آن کودک با زبان عربی زیبا و شمرده گفت: «منم بقیة الله در زمین، همان که از دشمنان خدا انتقام می گیرد.»
امام مهدی به خواست خداوند از نگاه ما پنهان شدند تا در زمان معین به خواست خداوند ظهور کنند. سالهای طولانی است که از غیبت امام مهدی (عج) می گذرد اما هنوز ظهور نکرده اند.
بچه ها بیایین در روز میلاد امام عزیزمون به خودمون قول بدیم که هر روز با انجام حداقل یک کار خوب دل امام عزیزمون رو شاد کنیم و هر روز برای ظهور امام مهربانمون دعا کنیم.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- پروژکتور و بلندگو
- محل مناسب برای نمایش دادن کلیپ
- زمان : هر یک 5 دقیقه
- اهداف:
- ایجاد فضای محبت آمیز میان بچه ها و امام عصر (عج)
- آشنا کردن بچه ها با مقدمات ظهور امام زمان (عج) و تاریخ ظهور و آنچه پس از ظهور رخ خواهد داد.
- رفع شبهه خشونت ظهور و بعد از ظهور با تبیین این که بسیاری از مردم خوب دنیا به اما عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ایمان می آورند و یاور ایشان می شوند.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- ميز و صندلي، كتاب
- بازيگران : يك خانم در نقش مادر، يك دختربچه در نقش نازنین (حدودا نه يا ده ساله)
- زمان : 15 دقیقه
نمایش وقتي او بيايد …
صحنه : خانه – مادر مشغول مطالعه است، در باز مي شود و نازنین با كيف و لباس مدرسه وارد مي شود.
مادر (سرش را بلند مي كند و به نازنین لبخند مي زند): سلام دخترم، خسته نباشي!
نازنین (سرش پايين و غرق فكر كردن است، با صدايي آرام جواب مي دهد): سلام مامان جون، ممنونم، شما هم خسته نباشيد!
مادر: دخترم برو لباس هات رو عوض كن و دستهات رو بشور تا ناهار بخوريم (كمي مكث مي كند و به صورت نازنین دقت می کند) چي شده دخترم؟ خيلي تو فكري! نكنه امروز تو مدرسه اتفاقي افتاده؟
نازنین (در حالي كه كيفش را روي زمين مي گذارد): نه مامان جون، اتفاقي نيفتاده، فقط داشتم به حرف هاي امروز خانم معلممون فكر مي كردم.
مادر: مگه معلمتون در مورد چه موضوعي صحبت مي كرد؟
نازنین (روي صندلي مي نشيند): خانم معلم امروز در مورد كودكان آواره لبناني صحبت مي كرد، بچه هايي كه به خاطر حمله ي يك عده افراد ظالم و بدجنس، خونه هاشون و حتي پدر و مادرشون رو از دست داده بودند. من خيلي براي اونها ناراحت شدم، كاش مي شد كسي جلوي اين افراد ظالم و زورگو رو مي گرفت!
مادر: مي فهمم دخترم! منم خيلي براي اين بچه ها و همه بچه هايي كه توي جنگ، خونه و خونوادهاشون رو از دست دادن و میدن، غصه مي خورم.
نازنین: مامان، نميشه كه اين جنگ ها و زورگويي ها زودتر تموم بشه؟ كسي نيست كه جلوي اين ظالم ها رو بگيره؟
مادر: البته دخترم، وظيفه ي همه ي ما انسانهاس كه تا جايي كه در توانمونه از مظلومان حمايت كنيم و با ظالمان مبارزه كنيم، ولي پيروزي واقعي وقتي به دست مياد كه امام دوازدهم ما حضرت مهدي (عج) ظهور كنند، اون موقع هست كه همه جا صلح و آرامش برقرار ميشه.
نازنین (با علاقه و اشتیاق به مادر نگاه مي كند): مامان جون، قبلا در مورد زمان اومدن حضرت مهدي (عج) زياد برام نگفته بودي! خيلي دوست دارم بدونم وقتي كه ايشون میان، چه اتفاقي ميافته؟ اصلا چطوري ظهور ميكنن؟
مادر (با لبخند): باشه عزيزم، الان برات ميگم. وقتي زمان ظهور مهدي موعود ما برسه، يعني خداوند اجازهاش رو بده، ايشون به طرف مكه حركت ميكنند و وقتي كه به كنار خونه ي كعبه رسيدند، صدا مي زنند: اَنَا المَهدِيُّ المُنتَظَر! اَنَا بَقیَّةُ الله! يعني منم اون مهدي اي كه منتظرش بودين! من بقیةُ الله هستم که خداوند گفته برای شما خیر و بهتره. و این صدای امام طوریه که همه ی مردم صدای ایشون رو میشنون و بعد همه ي ياران و دوستانشون از همه جای دنیا به سمت ايشون میان. و اون موقع است كه اماممون به همه ي ظالمان و ستمگران دنيا اعلام ميكنند كه بايد تسليم عدالت بشن و دست از كارهاي بدشون بردارن و دیگه مردم رو اذیت نکنن.
نازنین (با نگرانی): اگر اونا به حرف حضرت مهدي (عج) گوش نكردن چی، اونوقت چي ميشه؟ اصلا اگه مثل همین الان رفتن به جنگ امام عزیز ما و دوستانشون چی؟
مادر: آهان، اون وقت اگر اونها گوش نكردن و بازم مي خواستن كه به ظلم و كارهاي بدشون ادامه بدن، مردمی که به یاری امام رفتن و همه شون از این همه ظلم و ستم خسته هستن به کمک امام زمانمون جلوی اونها می ایستن و با اونها مبارزه می کنن و خداوند به اونها کمک می کنه که امام و یارانشون بتونن آدمهای بد رو شکست بدن و از اون به بعده كه صلح و آرامش در همه ي دنيا برقرار ميشه.
نازنین: يعني اون موقع ديگه هيچ بچه اي گرسنه و فقير و آواره نميمونه؟
مادر: نه عزيزم، اون زمان ديگه هيچ كس فقير و گرسنه نميمونه، ديگه هيچ جنگي اتفاق نمي افته، همه جا صلح و امنيت برقرار ميشه، علم و دانش انسانها با اومدن حضرت مهدي (عج) به بالاترين حدش ميرسه و همه ي آدمهاي دنيا با آرامش و آسايش كنار هم زندگي مي كنن.
نازنین: واي! اصلا زدن همین حرف های شما هم برای من آرامش بخش بود، چه برسه به اتفاق افتادنش، کاش بشه اون موقع رو ببينم …
نازنین (به فکر فرو می رود و دوباره می پرسد): مامان! بقیه مردم دنیا چی میشن؟ کسایی که مسیحی یا یهودی هستن یا کسایی که مسلمون نیستن ولی آدمای بدی نیستن. اونا چی میشن؟
مادر: ببین عزیزم! تو همه ی دین های آسمونی اومده که بالآخره یه شخصی خواهداومد که مردم رو از ظلم و ستم نجات بده و دنیا رو پر از خوبی ها کنه. پس همه ی کسایی که پیرو دین های دیگه هستن منتظرن که اون فرد بیاد. و وقتی که امام زمان (عج) ظهور میکنن و خودشون رو معرفی میکنن و برای مردم دنیا صحبت میکنن، همهی اون آدمها به ایشون ایمان میارن. تازه موقع ظهور امام زمان ما حضرت عیسی هم میان و پشت ایشون به نماز میایستن و نماز جماعت میخونن و خب همین باعث میشه خیلی از مسیحیها هم به یاری امام بیان.
نازنین: آهان فهمیدم. پس یعنی خیلی از مردم دنیا چون تشنه عدالت و خوبی هستند، خودشون میان و طرفدار امام زمان میشن. و همه با رهبری امام زمان به جنگ دشمن ها و آدمهای ظالم میرن. چه جالب! (مادر هم لبخند می زند)
نازنین: پس امام زمان ما كي مياد؟ نميشه كاري كرد كه زودتر بيان؟
مادر (لبخندي ميزند و دستي به سر نازنین ميكشد): زمانش رو فقط خدا ميدونه عزيزم، ولي يه كارهايي هست كه ما ميتونيم انجام بديم تا خداوند زمان اومدن ايشون رو نزديكتر كنه.
نازنین (با اشتياق): چه كارهايي مامان؟
مادر: اينكه سعي كنيم آدمهاي خوبتري باشيم، بيشتر به هم كمك كنيم، راستگو باشيم، همديگه رو اذيت نكنيم و خلاصه وظايف دينيمون رو بهتر و كاملتر انجام بديم و يادمون نره كه هميشه براي سلامتي و اومدن امام غايبمون دعا كنيم و همیشه منتظر اومدنشون باشیم. حواسمون باشه که خود امام زمان ما بیشتر از هر کسی منتظرن که خداوند بهشون این اجازه رو بده و این اجازه رو وقتی خدا به ایشون میده که ایشون یار کافی داشته باشن که ازشون حمایت کنه تا بتونن به دشمنا پیروز بشن، نه اینکه به شهادت برسن. در واقع ما با کارهای خوبمون و دعا کردن از ته قلبمون به خدا نشون میدیم که ما واقعا تشنه و مشتاق اومدن امام زمان هستیم و اگر بیان، تنهاشون نمیذاریم.
نازنین: آهان. پس برای همینه که میگین باید کار خوب بکنیم و وظايف دينيمون رو بهتر و كاملتر انجام بديم. اینو میگین تا ما بتونیم جزو یاران امام زمان حساب بشیم و ظهور امام رو جلو بندازیم. آهااااان تازه فهمیدم. (بادی به غبغب میاندازد و میگوید): از امروز من همهی سعیمو میکنم که بشم همونی که امام زمان میخواد. و کمک کنم ظهور امامم جلو بیافته که هم ایشون از انتظار دربیان و هم ما.
مادر: آفرین که نکته رو خیلی خوب گرفتی دخترم. امام زمان الان برای اینکه یارانشون کمن و خداوند برای حفظ جانشون بهشون اجازه ی ظهور رو نمیده غمگینن و دعا میکنن مردم زودتر آماده ظهورشون بشن. میدونی؟ آخه قبلا هم خدا پیامبرهای زیادی فرستاده ولی مردم به اونها ایمان نیووردن، مثلا حضرت نوح 1000 سال تبلیغ خداپرستی و خوب بودن رو کردن ولی فقط چند نفرِ کم به ایشون ایمان آوردن. برای همین، خدا این بار که نوبت آخرین نمایندهاش توی زمینه، میخواد طوری بشه که مردم دنیا واقعنِ واقعن، قصد خوب بودن داشته باشن. یعنی وقتی برسه که همه از ظلم و بدی خسته بشن و فقط از خدا کمک بخوان و بفهمن که جز خدا، کسی نمیتونه مشکلشون رو حل کنه. به همین خاطر، خیلی خوبه که ما، هم خودمون سعی کنیم خوب باشیم و هم، به بقیه مردم این پیام رو بدیم که راه حل اینه که با خوب بودن عملیشون به خدا نشون بدن که مشتاق ظهور نجات دهنده بشریت هستند.
مادر (دست هایش را به آسمان بلند می کنند و می گوید): اللهم عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج و اجعَلنا مِن اَعوانِه و اَنصارِه.
مادر رو به نازنین: یعنی خدایا ظهور و فرج امام ما رو به جلو بیانداز و ما رو از یاران ایشون قرار بده.
نازنین: آمین!
- اهداف:
- آشنایی با امام زمان و کسی که خداوند آمدنش رو برای نجات انسان ها وعده دادهاست.
- آشنایی با تاریخ ظهور مهدی موعود (عج) و چگونگی حرکت ایشان برای از بین بردن ظلم و ناپاکی ها و چیره کردن نور بر عالم.
- آشنایی با رکن و مقام و محل ظهور حضرت.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- نیاز به پروژکتور، بلندگو و محل مناسب برای پخش پرزی
- زمان : 20-15 دقیقه
اسلاید1: خب، توی این پرزی که براتون میگذاریم، می خوایم درباره ظهور حضرت مهدی علیه السلام صحبت کنیم. امیدواریم بتونیم اطلاعات خوبی درباره ظهور اون امام عزیز و مهربون به شما بدیم.
اسلاید2: زمانی میرسه که روی زمین اختلافات و جنگ و ناامنی زیاد میشه و مردم از شدت فقر و ناداری نمیدونن چکار کنن. خیلی از بچه ها و بزرگترها در اثر بیماری های عجیب و غریب میمیرن و دکترها هم کاری از دستشون برنمیاد. همه دنبال راه چاره و نجات میگردن.
اسلاید3و4: در اون حالت اضطرار همه دست به دعا برمیدارن و برای آمدن اون موعود دعا میکنند گرچه انسانهایی که معتقد به آمدن منجی هستن در همهی ادیان همیشه برای ظهور ایشون دعا میکردند. در اون زمان هست که همه مطمئن میشن تنها راه نجات، آمدن موعودی از جانب خداونده. کسی که نجاتدهنده همه مردم هست و توی همه دینها هم به اون اشاره شده و گفته شده بالاخره یک روزی خواهدآمد.
اسلاید5: به خواست خداوند اون روز فرا میرسه. روز موعود یعنی روزی که وعده داده شده. بهترین روز عالم. روز ظهور منجی عالم یعنی روز آمدن نجاتدهندهی عالم و همهی انسانها. یک صدایی از آسمان به گوش میرسه. صدای جبرائیل فرشته بزرگ خداوند. همه مردم عالم صدای اون رو به زبان خودشون میشنوند. و اون صدا به همه اعلام میکنه که: ای مردم، امیر شما مهدی است و اوست که زمین رو پر میکنه از عدل و داد همونطور که الان پر شده از ظلم و ستم.
اسلاید6و7: دوستای عزیزم محل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شهر مکه و در کنار خانه خدا بین رکن یعنی ضلعی از کعبه که حجر الاسود در اونجا قرار گرفته و مقام حضرت ابراهیم علیه السلام است همون طوری که توی این عکس میبینید. حضرت در کنار خانه خدا میایستن و آیهی شریفهی سورهی هود رو تلاوت میکنند: بَقِیَّةُ اللهِ خَیرٌ لَّکُم إن کُنتُم مُؤمِنین. یعنی بقیةُ الله برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید. و سپس میفرماین: ای اهل عالم! من بقیه الله یعنی ذخیره و باقیماندهی خداوند بر روی زمین هستم. یعنی همون کسی که خداوند به اومدنش وعده داده و قراره به شما راه درست زندگی کردن رو نشون بده و هدایتتون کنه تا اینکه دنیای زیبایی داشته باشید.
اسلاید8: بعد بلافاصله درباره جد تنها و مظلومشون امام حسین صحبت میکنن و میفرماین: من از نوادگان حسین علیه السلام هستم همون کسی که او رو ظالمانه با لب تشنه میان دو رودخانه به شهادت رسوندن.
اسلاید9: بعد حضرت مهدی علیه السلام فرماندهانشون رو که سیصد و سیزده نفر هستند از سراسر دنیا دعوت میکنند و اونها خودشون رو سریع پیش اون حضرت میرسونن. این 313 نفر در واقع جز یاران اصلی امام زمان علیه السلام هستن.
اسلاید10: ولی خیلی از مردم جهان هم که منتظر این روز بزرگ بودن از هر جا و هر نقطهای از دنیا سریع میان پیش اون حضرت تا ایشون رو یاری کنن و در کنار اون بزرگوار باشن و دلهاشون رو پر کنن از خوبیها و زیباییها و در زیباتر کردن دنیا نقشی داشته باشن. بچهها، حتی خیلی از آدمهایی که کارهای بدی انجام میدادن هم با شنیدن صدای امام عزیز ما به ایشون روی میارن و توبه میکنن و به یاری امام میرن و میتونم بگم که خیلی از مردم دنیا در کنار امام جمع میشن تا همه با هم در کنار امام زمان و با کمک خداوند بدیها رو از بین ببرن.
اسلاید11: بعد حضرت مهدی علیه السلام از مکه به سمت مدینه حرکت میکنن تا جد بزرگوارشون حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم رو زیارت کنن و همه دوستان و یاران و شیعیانشون هم همراهشون میرن. همه منتظر یک چیزی هستند.
اسلاید12: یک گمشدهای که سالهای سال از چشم مردم دور بوده. همه میومدن به شهر مدینه برای زیارت پیامبر خاتم صلوات الله علیه اما نمیدونستن قبر تنها دخترشون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجاست؟ همهی این قرنها دوستان و شیعیانشون میومدن مدینه و بدون اینکه بتونن سر قبر اون بانوی بزرگوار برن و زیارتی بخونن از اون شهر میرفتند. ولی حالا لحظه موعود رسیده! مهدی فاطمه سلام الله علیها میدونه قبر مادر عزیزش کجاست. پس اون حضرت قبر مخفی مادرشون رو به مردم نشون میدن تا همه بتونن بهترین بانوی عالم رو زیارت کنن و برای مظلومیتشون اشک بریزن و اومدن فرزنشون رو در کنار مزار ایشون جشن بگیرن.
اسلاید13: حالا که خیلی از مردم پیش امام رفتن، فکر میکنین دشمنای آدمها مثل کسایی که مردم رو اذیت میکنن یا از راه درست گمراهشون میکنن یا خیلی کارهای بد میکنن و مردم رو از بین میبرن همین طور میشینن تا امام زمان همه دنیا رو بگیرن و همه جا رو پر از نور و خوبی و زیبایی کنن؟! نه، اونها هم برای خودشون لشکر درست میکنن و میرن به جنگ امام عصر ولی از اون جایی که خداوند خواسته با وجود امام عصر دنیا پر از امنیت و آرامش بشه و آدمهایی که به ایشون ایمان اوردن و راه درست رو انتخاب کردن به آرامش برسن، مردم در این جنگ پیروز میشن و آدمهای بد و دشمنان خوبیها از بین میرن. خیلیها هم تا نگاهشون به صورت نورانی امام زمان علیه السلام میافته و کلام زیبای ایشون میشنون، بدون جنگ به ایشون ایمان میارن و میشن جزو یاران اون امام. همین طوری تمام دنیا طی چند ماه میرن زیر پرچم اسلام، دین مهربانی و هدایت ما آدمها.
اسلاید 14: خوب حالا وقت اون رسیده که اما زمان علیه السلام برای خودشون جایگاه حکومت داشته باشند. یعنی برن یک جایی زندگی کنن و از اونجا همه عالم رو اداره کنن. به نظرتون امام زمان میرن کدوم کشور؟ کدوم شهر؟ چین؟ هلند؟ انگلیس؟ الجزایر؟ کانادا؟ ایران؟ عربستان؟؟؟؟
حضرت مهدی علیه السلام میرن کشور عراق، شهر کوفه، همون شهری که جدشون امیر المؤمنین (ع) 5 سال در اونجا خلافت کردن و عدل رو برپا کردن رو میکنن محل فرماندهی و حکومت خودشون. مردم از سراسر جهان برای دیدن ایشون میان شهر کوفه. خوش به حال شهر کوفه!
اسلاید15و16: در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام دنیا پر از آرامش میشه. تنها و تنها صدای بلبلها، آواز قناریها و صدای رودها و موج دریاها به گوش میرسه. وقتی چشماتون رو میبندین، همه چیز سبز و خرم هست. هیج جایی توی دنیا قحطی و بیآبی و خشکسالی نیست. همه جا از گلهای زیبا و درختان سبز و قشنگ پر میشه. همه با هم در صلح و صفا زندگی میکنند. هیچکس به کسی دیگه بدی نمیکنه، و هیچکس فقیر و محتاج پول نمیشه. یک بچه کوچیک هم بدون اینکه بترسه کسی بهش آسیبی برسونه میتونه از کشوری به کشور دیگه بره.
اسلاید17: یک پیرزن با باری از طلا میتونه از اینور دنیا بره اونور دنیا و هیچکس کاری بهش نداشته باشه.
خلاصه بچه ها اون روز، روزی هست که همه آرزوش رو دارن. روزی که همه دوست دارن زنده باشن و ببینن که دیگه بدی توی جهان وجود نداره و فقط خوبی هست و بس.
اسلاید 18: پس بیاین برای رسیدن اون روز خوب با هم پیمان ببندیم، خوب باشیم، کارهای خوب بکنیم و گناه نکنیم. و برای آمدن اون امام عزیز هم خیلی خیلی دعا کنیم.
- اهداف:
- آشنایی با عید نیمهی شعبان و ظهور امام زمان (عج).
- آشنایی با فرهنگ شعرسرایی و ادبیات دینی.
- شادی و دست زدن همراه با شعرخوانی فضا را شادمان تر خواهد کرد.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- مربی سعی کند قبل از مراسم، زیبا خواندن اشعار را تمرین کند و حتی المقدور اشعار را حفظ باشد.
- از بچهها بخواهید قسمتهای سادهتر اشعار را با هم بلند بخوانند و ایجاد فضای شادی بکنید.
- زمان :10-5 دقیقه
- http://www.aviny.com/madihe-shear/special/veladate-emam-zaman.aspxمیتوانید از لینک بالا و شعرهایش نیز استفاده بفرمایید. (بعضی از شعرها مناسب میباشد)
شعر یا سرود
http://www.aviny.com/madihe-shear/special/veladate-emam-zaman.aspx
می توانید از لینک بالا و شعرهایش نیز استفاده بفرمایید. (بعضی از شعرها مناسب می باشد)
مولا مولا یا اباصالح 3 بار
یا اباصالح مدد 5 بار
آمد آمد کعبه ی دل ها / رویَش رویَش قبله ی جان ها / مهدی مهدی یوسف زهرا
ای گل پیغمبری/ نور چشم مادری / سیدی و سروری / تو شفیع محشری حجت بن العسکری
مولا مولا یا اباصالح 3 بار
یا اباصالح مدد 5 بار
در بهار ِ نیمه ی شعبان / جلوه شده اختری تابان / نازل گشته معنی قرآن
بر لب ما زمزمه / نور چشمان همه / ای عزیز فاطمه / هم دلی هم دلبری / حجت بن العسکری
مولا مولا یا اباصالح 3 بار
یا اباصالح مدد 5 بار
یا مولانا جان فدای تو / دلهامان شد مبتلای تو / ما زنده ایم به دعای تو
هم فروغ انجمی / هم پناه مردمی / حجت بن العسکری
مولا مولا یا اباصالح 3 بار
یا اباصالح مدد 5 بار
می آید از دور
می آید از دور، مردی سواره بر مرکب عشق، چون ماهپاره
والشمس رویش، واللیل مویش گل ها همه مست، از رنگ و بویش
عمامه بر سر، مثل پیمبر (ص) در بازوانش نیروی حیدر (ع)
از پای تا سـر، در شور و شین است برق نگاهش، مثل حسین (ع) است
القصه این مرد، امّید دل هاست خوشبوتر از یاس، فرزند زهراست (س)
آن روز فریاد همه
«الله اکبر» می شودنخل امید بی کسان
پُر شاخه، پُر بر میشود
از کعبه بانگی آشنا
تا آسمان ها می رسد
از ریشه می میرد ستم
دور پلیدان می رودمهدی می آید بعد از او
دنیا دگرگون می شودمصطفی رحماندوست
- اهداف:
- انتقال احساسات بچه ها نسبت به امام زمان به یکدیگر.
- آشناتر کردن بچه ها با هم و بالا بردن دقتشان.
- آشنا کردن بچه ها با فرهنگ صحبت با امام زمان (عج) و نامه نوشتن به ایشان.
- مواد لازم – شیوه اجرا:
- تکه های کاغذ
- مداد یا خودکار به تعداد کافی
- زمان : 20 دقیقه
فعالیت گروهی نامه به امام و پیدا کردن صاحب نامه
- تکه کاغذهایی به بچه ها بدهید.
بچه ها این تکه های کاغذ رو بگیرین و چند جمله برای امام زمانتون بنویسین مثل نامه. پایین نامه هم بنویسین از طرف دختر یا پسرت و تعدادی از ویژگی هاتون رو بنویسین. مثلا از طرف دخترت که اول نامش “م” است، موهای قهوه ای، یا پوست سفید، یا قد بلند دارد، یا پرانرژی است یا زیاد کتاب میخواند و یا هر خصوصیت دیگه. بعد این نامه هاتون رو تا کنین و بندازین توی این ظرف. بعد من هم میزنم و از شما میخوام که هر کدومتون یک نامه با چشم بسته از توی ظرف بردارین و بلند بخونین و حدس بزنین که مال چه کسی بوده.
- اهداف:
- آشنایی با کعبه و ارکان و مقام ابراهیم و حِجر اسماعیل.
- مواد لازم/شیوه اجرا:
- تصویر انتهای فایل را پخش بفرمائید.
- پرژکتور
- زمان: 5 دقیقه
داستان آشنایی با کعبه
بچه ها فک کنم همه ی شما میدونین که خانه کعبه یا خانه خدا کجاس. درسته؟ کیا میدونن؟ بله درسته، خانهی کعبه یه بنایی در داخل مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودیه. کعبه مقدسترین مکان در دین اسلامه. حالا کسی میدونه چرا نام خانهی خدا کعبه هست؟ یه کمک میتونم بهتون بکنم و اون اینکه این نامگذاری یه ربطی به شکل ظاهری و ساختمان کعبه داره. نام کعبه اشاره به چهارگوش بودن این ساختمان داره. در قرآن هم اومده که بنای کعبه توسط یکی از انبیاء خدا بنام ابراهیم و پسرش اسماعیل ساخته شدهاست. خب تا اینجاش رو احتمالا خیلی هاتون میدونستین ولی از اینجا به بعدش شاید براتون جدیدتر و جالبتر باشه.
اول این که کی میدونه چرا به کعبه میگن: خونه خدا؟ خدا که خونه نداره! (منتظر پاسخ بچه ها شویم.) بله، خدا مثل ما آدم ها و مثل هیچ چیز دیگه ای نیست و به همین خاطر خونه هم نداره. این که میگیم: خونه خدا، منظورمون اینه که این خانه مخصوص عبادت خدا ساخته شده، مثل مسجدها که اونها هم خونه خدا هستند. کعبه مهمترین جای عبادت خدا است و همه برای عبادت خدا و نماز خوندن رو به کعبه میکنن، حتی از کشورهای دیگه. به همین خاطر به کعبه، میگن: قبله ی مسلمونها.
حالا کی میدونه ارکان کعبه یعنی چی؟ به چی میگن رکن کعبه؟ و اسامی ارکان کعبه چیه؟ (در این زمان مربی می تواند تصویر کعبه که در انتهای فایل آمده را روی پرده نمایش دهد یا نسخه چاپی آن را در اختیار شرکت کنندگان قرار دهد تا بتوانند بهتر توضیحات مربی را درک کنند.)
به هریک از چهار گوشه کعبه رکن میگن، و کعبه بر چهار رکن بنا شده.
- رکنحجر الاسود: حجر الاسود، سنگ سیاه آسمانی ایه که هنگام بنای کعبه توسط حضرت آدم این سنگ رو فرشتگان از بهشت اوردن و حضرت آدم اون رو در گوشهای از خانه خدا نصب کردن. بعد از بازسازی کعبه توسط قبیله ی قریش، این سنگ به دست حضرت محمد قبل از در کعبه در رکن حجر الاسود نصب شد و محلیه که طواف از اونجا شروع میشه.
- رکن عراقی: اگر در جهت طواف حرکت کنیم، رکن بعد از حجر الاسود، رکن عراقی هست، چون به سمت کشور عراق هست.
- رکن شامی: و باز اگر طواف رو ادامه بدیم، رکن بعدی که به طرف شام و سوریه هست، رکن شامی نام داره.
- رکن یمانیکه قبل از رکن حجر الاسود قرار داره محلیه که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از اونجا داخل کعبه شه و حضرت علی (ع) داخل کعبه متولد شن. این رکن هم به سمت کشور یمن قرار داره.
یکی از بهترین کارها در مسجد الحرام، طواف کردن دور خانه خدا است. طواف، یعنی اینکه بریم کنار حجر الاسود و از اونجا شروع کنیم و 7 بار دور خانه خدا بگردیم و یاد خدا باشیم. البته خیلی مهم نیست که فاصله ما موقع طواف با کعبه چقدر باشه، اما خوبه که بین کعبه و مقام ابراهیم طواف کنیم و فاصله مون با کعبه بیشتر از این نشه. حالا مقام ابراهیم کجاست؟
مقام ابراهیم به محلی میگن که چهارپایه حضرت ابراهیم برای ساختن دیوارهای کعبه بوده. این چهارپایه البته در زمان پیامبر به کعبه نزدیکتر از الآن بوده و بعضی از مسلمونها به اشتباه محلش رو تغییر دادن ولی به هر صورت الآن هم هست و توی یه سکوی شیشه ای با حفاظ طلایی رنگ در نزدیکی کعبه هست. اگر توش رو نگاه کنین، میبینین که توش سنگ سیاهی هست که طول و عرضش تقریبا ۴۰ سانتیمتره و جای پای حضرت ابراهیم روش نقش بسته. این محل، جای مقدسیه و کسانی که حج به جا میارن، بعد از طواف واجبشون، باید پشت مقام ابراهیم 2 رکعت نماز طواف به جا بیارن.
طبق آیات قرآن مقام ابراهیم یکی از محل های مهم الهی است: «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی» (بقره/۱۲۵)
بین رکن عراقی و رکن شامی، یک محلی قرار داره که با یک سکوی گرد با ارتفاع حدودا یک و نیم متر احاطه شده. به این محل میگن: حِجرِ اسماعیل و جایگاه خیلی مهمی هست که نماز و قرآن خوندن و دعا درش خیلی ثواب داره. ناودان طلایی که بالای کعبه قرار داره هم در بالای همین قسمته.
در کعبه هم در کنار و قبل از حجر الاسوده. این یک توصیف از کعبه که خانه خدا در کل طول قرن های وجود انسان روی زمین بوده و از همه جای دنیا برای زیارتش و عبادت خدا به کنارش میآیند. خدا قسمت ما بکنه هم قبل از ظهور امام زمان علیه السلام و هم خصوصا زمان ظهورشون بتونیم به زیارت کعبه بریم و بعد هم جزء یارانشون باشیم و باهاشون همراه بشیم.
راستی این رو هم یادم نره بگم که امام زمان بین کعبه و مقام حضرت ابراهیم ظهور میکنن و از همونجاست که ندای انا بقیة الله رو سر میدن و خدا صداشون رو به گوش یارانشون در تمام دنیا میرسونه که به اون حضرت ملحق بشن.
- اهداف:
- بالا بردن سطح یادگیری و به خاطرسپاری به وسیله ی ادامه ی کار مرتبط با برنامه در منزل.
- آشنایی با فرهنگ جشن گرفتن برای ولادت امام زمان (عج).
- مواد لازم/شیوه اجرا:
- پرینت از داستان انتهای فایل.
کار در منزل
داستان حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها و ولادت امام عصر ارواحنا فداه در انتهای فایل آمده است. لطفا آن را پرینت فرمایید و به بچه ها بدهید. با هدف آشنا کردن بچه ها با فرهنگ برگزاری مراسم جشن برای امام زمان و تولد ایشان در منزل، از بچه ها بخواهید مراسم جشن کوچکی را در منزل مدیریت کنند و آنها را راهنمایی فکری نمایید.
بچه ها، یکی از کارای خیلی خوب و ارزشمندی که می تونیم انجام بدیم که خیلی هم ثواب و اثرات خوبی میتونه توی زندگی ما داشته باشه اینه که ولادت امام عصر (عج)، یعنی نیمه ی شعبان رو در خونه هامون و در جمع خانوادگیمون جشن بگیریم. جشنی که مدیریت و برنامه ریزی و حتی اجراش میتونه با شما باشه.
میتونین کارت دعوت برای اعضای خانواده درست کنین، برای پذیرایی تدارک ببینین، برنامه رو با خوندن قرآن شروع کنین و اگر انیمیشن یا کلیپی دارین پخش کنین و داستانی هم بخونین و یک بازی مثل پانتومیم یا هر بازی دیگر هم برای جشن برنامه ریزی کنین و با دعای فرج برنامه تون رو تمام کنین.
من بهتون قول میدم که این کار شما تجربه ی خیلی خیلی خوبی برای شما و خونوادهتون خواهدبود و حسابی به همهتون خوش میگذره. و مهمتر اینکه قلب امام زمان عزیزمون از شما خیلی خوشحال میشه و ثواب زیادی میبرین. ما هم براتون داستان ولادت امام زمان رو آماده کردیم که بهتون میدیم تا کمکی کرده باشیم که جشن خونگی شما بهتر برگزار بشه.
همین الان توی ذهنتون یه برنامه ریزی بکنین و یه روزی رو توی ذهنتون مشخص کنین که جشنتون رو به پا کنین. اشکال نداره که امسال کمی دیرتر این جشن رو برگزار کنین، به جاش از سال بعد، از اول شعبان به فکر برگزاری جشنتون و برنامه ریزیش باشین.
داستان حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها و ولادت امام عصر ارواحنا فداه
بُشر از دور، پل را زیر نظر دارد. آفتاب بر سرش میتابد و سرش به درد میآید، اما چشم از پل برنمیدارد. عاقبت یك كشتی كنار پل لنگر میاندازد. بُشر كمی نزدیك میرود. كنیزكان و غلامان فروشی، از كشتی پیاده میشوند. بازار بردهفروشان كه همانجا نزدیك پل است، شلوغ شدهاست. چاكران دربار، پولداران شهر، جوانان و خیلیهای دیگر آمدهاند تا برده بخرند و یا ببینند اسرای كشورهای دیگر چگونهاند و چه قیافهای دارند. بردهفروشها فریاد میزنند و بازارگرمی میكنند. بشر كه خودش بردهفروش است، لبخندی میزند. میداند كه بسیاری از این بازارگرمیها نادرست است. بشر به بساط عمر بن زید نزدیك میشود. عمر بن زید حسابی سرش شلوغ است. كنیزكان گوناگون را به نمایش گذاشته تا چاكران دربار و پولدارها بخرند و ببرند. نوبت به دختركی چهارده پانزده ساله میرسد. عمر بن زید میگوید: این كنیز چهارده ساله و رومی است و به خوبی میتواند به زبان عربی صحبت كند.
با گفتن این حرف، بشر گوش تیز میكند و جلو میرود. یاد حرف امام هادی(ع) میافتد. وقتی امام هادی نامه مُهر و موم شده و كیسه زر را به بشر داد و گفته بود: … تمام روز از دور مراقب بردهفروشی به نام عمر بن زید باش تا آنكه برای فروشندگان، كنیزكی رومی میآورند كه لباس حریر گشادی به تن دارد. كنیزی باحیا كه حجاب از صورتش پس نمیرود …
بشر با به یاد آوردن این حرف امام، به كنیزك چشم میدوزد. كنیزك رویش را پوشانده و عمر بن زید هر چه میكند تا نقاب از روی او پس بزند، دخترك مقاومت میكند. كنیز محجّبه را هم كسی نمیخرد. بشر نزدیكتر میرود: ای عمر بن زید! نامهای از یكی از بزرگان دارم. نامه را به دخترك رومی بده، اگر پذیرفت، من او را خریدارم.
عمر بن زید نامه را میگیرد و به دخترك میدهد. دخترك مهر نامه را میشكند و شروع به خواندن میكند. ناگهان چشمانش برق میزند. با صدایی لرزان میگوید: مرا به صاحب این نامه بفروش!
در راه، بشر كه از ماجرا متعجب است، به دخترك میگوید: مگر تو صاحب نامه را میشناسی؟ اصلاً تو كیستی؟
دخترك آرام میگوید: من ملیكا، نوه دختری یشوع – فرزند قیصر روم – هستم. مادرم از تبار حواریون عیسی است.
بشر هنوز متعجب است. میداند كه ملیكا و امام هادی (ع) هیچگاه همدیگر را ندیدهاند.
ملیكا وقتی وارد خانه كوچك و گلین میشود، چشمش به امام هادی میافتد. از تعجب دهانش باز میماند. همانگونه است كه در خواب دیده بود. همان خوابی كه او را از روم، از قصر گرم و نرم و راحت، به سامرا، شهر جنگ و خون و انتقام كشیده است. دوباره خوابش را مرور میكند. در خواب، محمد (ص) با پیراهن عربی با لبخندی صمیمی و گیسوانی مشكی و موجدار پیش آمد و به مسیح گفت: یا روحالله! آمدهام تا از جانشینت – شمعون – دخترش ملیكا را برای این پسرم خواستگاری كنم و به جوانی كه كنارش بود اشاره كرد.
این خواب همان خوابی بود كه ملیكا را مجبور كرد به صورتی ناشناس از قصر فرار كند و به عنوان پرستار به جبهه جنگ مسلمانان و مسیحیان بشتابد. صدای امام، او را به خودش میآورد.
امام هادی با لحن آرام و گیرایش میگوید: میخواهم تو را گرامی بدارم. كدام یك از این دو پیشنهاد را میپذیری: ده هزار درهم بگیری یا به شرافتی جاودانه مژدهات دهم؟
دختر، سربهزیر میاندازد و با خود میگوید: «این همه تلاش فقط به خاطر ده هزار درهم؟ اگر بپذیرم دیوانهام.»
– ای پسر رسول خدا من مژده جاودانه میخواهم.
و دلش میتپد برای مژده. پیش خودش میگوید: این مژده چیست؟
امام لبخندی بر لب دارد. صدایش؛ ملیكا را به دوران كودكی، به حال و هوای شمعون، به روزهای عیسی میبرد.
– پس تو را به آوردن كودكی بشارت میدهم كه فرمانروای شرق و غرب خواهد شد و جهان را آنچنان كه از ستم آكنده شدهاست، از عدل و داد لبریز خواهدكرد.
یك دفعه دل ملیکا از خوشحالی پر میکشد و غرق خوشحالی میشود و اشك خوشحالی از چشمانش سرازیر میشود. او آنقدر خوب و آسمانی است که توسط پیامبر (ص) برای همسری امام حسن عسکری انتخاب میشود و این ازدواج آسمانی و نورانی انجام میشود و دل همهی شیعیان پر از سرور و خوشحالی میشود. ازین پس ولی ملیکا نام دیگری برای خود میپسندد. نرجس نامی است که شایستهی مادر نجات دهندهی مظلومان است. روزگار میگذرد، زندگی این زوج آسمانی به اوج میرسد. ماه شعبان فرا میرسد.
نرجس آرام سر بلند میكند و به چهرهی امام حسن نگاه میاندازد. چهره جوان و شاداب امام حسن، هوای نرجس را پر از نور و سرور و عشق میكند. امام حسن رو به عمه حكیمه میكند: از این دختر در شگفتم. عمه میپرسد: برای چه؟
امام حسن رو به آسمان میكند. دلش آرام میشود: برای اینكه این دختر به زودی فرزندی به دنیا میآورد كه برگزیده خداوند است. پسری كه زمین را همان طور كه از ستم آكنده شدهاست، از عدالت سرشار میسازد.
نیمهی ماه شعبان که قرار است روز جشن و خوشحالی عالمیان باشد فرا میرسد. جوانی سیاهپوست، درِ خانه حكیمه را میكوبد. لحظهای بعد، حكیمه در را باز میكند. جوان میگوید: آقایم فرمودند روزه خود را در منزل ما افطار كنید.
عمه حكیمه به فكر فرو میرود: یعنی چه شده كه پسر برادرم مرا به خانه خود دعوت كرده؟!
چند لحظه بعد عمه حكیمه در خانه امام حسن است. امام لبخندی میزند و به عمهاش میگوید: امشب شب نیمه شعبان است و خداوند متعال در این شب، پیشوایش را در زمین آشكار خواهدكرد.
دل عمه حكیمه میتپد. احساس میكند اتفاق مهمی در حال وقوع است. چشم از امام برنمیدارد تا امام باقی حرفش را بگوید. امام ادامه میدهد: امشب، فرزندی كه نزد خداوند عزوجل، بزرگوار است، متولد میشود. كسی كه پروردگار، زمین مرده را به یُمن قدمهای او زنده میكند.
لبهای عمه حكیمه به خنده باز میشود. دلش كبوتر میشود و در آسمان پر میكشد. یك دفعه خندهاش را میخورد و میگوید: اما برادرزاده، من آثار بارداری را در نرجس نمیبینم.
امام میفرمایند: مطلب همان است كه میگویم.
از آن سو نرجس خاتون به پیشباز عمه حكیمه میآید. عمه به طرف او میرود. لبخندی میزند و میگوید: بانوی من! روز را چطور به پایان رساندی؟
نرجس از خجالت سر به زیر میاندازد: عمه جان! شما بانوی من و بانوی خاندان من هستی.
عمه حكیمه دست نرجس را میگیرد و او را به سوی اتاقی میبرد: دخترم! خداوند بهزودی پسری به تو میدهد كه سرور هر دو جهان است.
امام حسن بیرون به انتظار مینشیند. انتظار، انتظار، انتظار، نماز، نیایش، سپاس و … و باز انتظار. ستارهها، بالای خانه امام حسن جمع شدهاند. خلیفه كور است و كر است. فرماندهها و سربازان، بیخبر از خانه امام حسن هستند. جبرئیل در رفت و آمد است. شب از نیمه میگذرد. دنیا به صبح نزدیك میشود و لحظهای بعد در میان جمع حكیمه و همه فرشتههای جهان، چشمی باز میشود. چشمی كه همه چشمها به اوست. امام حسن سر از پا نمیشناسد و صدای تپش قلب مبارکشان از خوشحالی به گوش فرشتگان هم میرسد. عمه را صدا میزند: عمه جان، عمه جان! پسرم را بیاور که دیگر طاقت ندارم.
لحظهای بعد نوزاد روی دستهای پدر است. امام میگوید: پسرم حرف بزن. به قدرت خداوند سخن بگو. ای حجت خداوند و بازمانده پیامبران و خاتم جانشینان و جانشین باتقوایان، حرف بزن!
نوزاد لب باز میكند: بسم الله الرحمن الرحیم. «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»؛ (آیه میتواند پخش شود و حالت روحانی به محیط بخشد)
دل زمین و زمان میتپد. نسیم از شیرینزبانی نوزاد، از معجزه خدا به شوق میآید و میرقصد.
و ما بر آن هستیم که بر کسانی که در زمین مظلوم واقع شدند، نعمت دهیم و آنان را پیشوایان زمین سازیم و حکومت زمین را به ایشان برسانیم.و این بشارت بزرگ خداوند، در همان لحظه کودکی بر زبان مولای ما جاری شد، تا باز، دیگر زمان، در کنار کعبه چنین ندای آسمانی را سر دهد و زمین را سرشار از عدالت و پرهیزکاری سازد. آمین!
- اهداف:
- نتیجه گیری بحث و انتقال دوبارهی مفهوم کلی ظهور امام عصر سلام الله علیه و دنیای پس از ظهور و ارتباط با امام عصر (عج).
- پیوند قلبی با حضرت صاحب الزمان علیه السلام و دعا برای ایشان.
- مواد لازم/شیوه اجرا:
- آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عج.
- سعی شود که متن عربی و ترجمه آن به زبان محلّی هم زمان با تلاوت، نمایش دادهشود.
- لب تاپ و بلندگو.
- زمان: 5 دقیقه
پایان/ نتیجه گیری و دعا
خب دوستای گلم! دوباره این عید بزرگ رو به همتون تبریک میگم. امیدوارم از جشن امروزمون خوشتون اومده باشه. بگین ببینم الان چه حسی دارین نسبت به امام زمانتون؟ (پاسخ ها را بشنوید).
خیلی خوبه! آفرین! چه نکات خوبی رو از جشن امروز یاد گرفتین. با این جشن خوبی که داشتیم و چیزهای خوبی که یاد گرفتین، امام زمان از شما خوشحال هستن و براتون دعا می کنن. امروز کلی چیز یاد گرفتیم درباره ی زمانی که امام ما ظهور می کنن و اینکه چه اتفاقاتی میافته. اینکه امام مهربون ما، با کمک مردم و با قدرت خدایی، مهربونی رو در دنیا پخش می کنن و آدم های ظالم رو که دشمن مردم خوب هستند از بین می برند و به داد مظلوم ها می رسند. با آمدن ایشون، دین اسلام عزیز میشه و دیگه کافرها نمیتونن مسلمونها رو مسخره یا اذیت کنن. وقتی اماممون بیان دنیا پر میشه از عدل و خوبی، و ظلم و ستم و بیماری و فقر و درد تموم میشه. علاوه بر این، بیشتر آدم های دنیا که الان عقیده ها و دین های مختلف دارن اون روز همه به امام ما ایمان میارن و دیگه قلب های هممون رنگ هم میشه! این خیلیییی خوب و هیجان انگیزه.
امروز ما درباره ی کودکی امام زمانمون هم بیشتر یاد گرفتیم و فهمیدیم که ایشون در شرایط سختی به دنیا آمدند و حاکمان اون زمان می خواستند ایشون رو بکشند، به همین خاطر امام عسکری علیه السلام ایشون رو پنهان کردند و خدا هم به قدرت خودش ایشون رو پنهان کرد. در عین حال، امام عسکری فرزندشون رو به بعضی از شیعیان نشون دادند تا همه بدونند که واقعا حضرت مهدی به دنیا آمده اند و امام عسکری جانشین دارند. امام عسکری این کار رو کردند که کسی شک نکنه که ایشون جانشین ندارند.
خدا رو شکر که برنامه ی امروز ما باعث شد که قلبهامون به امام عزیزمون بیشتر نزدیک بشه و ایشون رو بهتر بشناسیم. الان بهتر از قبل میدونیم وقتی امام زمان عزیز ما میان دنیا چه جوری میشه و خب دونستن ما باعث میشه بیشتر از قبل برای اومدنشون دعا کنیم و به خودمون افتخار کنیم که همچین امام عزیزی داریم و قبولش داریم و دوستش داریم و براش دعا میکنیم. اینطوری، ما هم، در زیبا شدن دنیا نقشی دارم. حالا همه با هم پاشیم و دست هامون رو به آسمون بلند کنیم و از خدا بخوایم اماممون زودتر بیان و برای مدت طولانی در زمین امامت کنن و ما هم بتونیم همراه با اماممون زندگی کنیم و از خیر و برکت وجودشون و مهربانیهاشون و علمشون استفاده کنیم.
- خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان