برنامه­‌ی ولادت امام رضا (ع) سطح یک

موضوع کلی: آهمیت کمک به دیگران با توجه به قرآن و سیره ی امام رضا (ع)، ضامن آهو

    • اهداف:
    1. با توجه به عدم حضور هم­ زمان بچه ­ها توصیه می­ شود قبل از شروع رسمی برنامه، برای فراگیرانی که زودتر آمده ­اند کاردستی و یا نقاشی مرتبط با این مناسبت انجام شود.
    2. اشاره به ضامن آهو بودن امام رضا (ع).
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. مقوا
    2. مداد رنگی
    3. چسب ماتیکی
    4. قیچی
    • زمان : 20 دقیقه

    از تصویر آهو بر روی مقوا پرینت گرفته و آن را قیچی کنید. می توانید از مقوای سفید یا رنگی استفاده نمایید. قسمت انتهای پاهای آهو بایستی کاملا صاف قیچی شوند تا بتوانند تعادل خود را حفظ کنند و به راحتی بایستند.

    image001

    آن را رنگ آمیزی کنید.

    image002

    مانند تصویر از روی خطوط نقطه چین تا نمایید.

    image003

    image004

    سر آهو را در محل نشان داده شده در تصویر بچسبانید.

    image005

    در این کاردستی تنها یک سمت از آهو رنگ آمیزی شده است. شما می توانید تمام قسمت های بدن را رنگ آمیزی نمایید. اگر می خواهید آهو از هر دو طرف قابل دیدن باشد از تصویر شماره 3 (قرینه ی سر و گردن آهو) پرینت گرفته، قیچی کنید. دو تصویر قرینه ی سر و گردن آهو را از پشت به یکدیگر بچسبانید سپس به بدن آهو وصل کنید.

    image006

    برای اجرای کاردستی در روز برنامه، ابتدا از مخاطبان بخواهید تصویر آهو را رنگ آمیزی نمایند. اجازه دهید هر فرد با توجه به سلیقه و میل خود آن را رنگ آمیزی نماید. سپس سایر مراحل قیچی زدن، تا زدن و چسباندن را انجام دهند. توجه کنید که پس از مرحله ی قیچی زدن، تمام قیچی ها را از دسترس آنها دور کنید و یا بر اساس صلاحدید خود مرحله ی قیچی زدن را خودتان شخصا برای آنها انجام دهید.

    سعی کنید قبل از شروع برنامه یک بار کاردستی را درست نمایید تا از آن به عنوان نمونه برای نشان دادن به مخاطبان استفاده نمایید. این کار به درک کامل نکات و ریزه کاری های کاردستی کمک می نماید و منجر به اجرای بهتر آن می شود.

    image007image008

    تصویر قرینه ی سر آهوimage009

    • اهداف:
    1. توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
    2. آشنایی با سوره‌ی ماعون و معنی آن.
    3. اهمیت آگاهی داشتن از معانی آیات قرآنی.
    4. اهمیت آشنایی با سیره امامان اطهار.
    5. اهمیت کمک به دیگران در قرآن و سیره امام رضا (ع).
    • زمان : 10 دقیقه

    سلام بچه ­های عزیز. حالتون خوبه؟ سر حال و شادین؟

    عزیزان من، ما امروز به مناسبت تولد یک امام خوب و مهربون و دوست داشتنی دور هم جمع شدیم. امامی که هممون می­شناسیمشون و احتمالا حرمشون رفتیم و زیارتشون کردیم. اگر گفتین اسم این امام خوب ما چیه؟ بله، حضرت امام رضای مهربون. کی می­دونه امام رضا (ع) امام چندم ما هستن؟ آفرین امام هشتم ما و فرزند امام موسای کاظم (ع) هستن و اسم فرزندشون هم اگه گفتین چیه؟ بله، امام جواد (ع) هست. حرم اون حضرت هم در شهر مشهد (در ایران) هست که احتمالا خیلی از شماها تا حالا به اونجا رفتین و این امام مهربون رو زیارت کردین. خب حالا قبل از هر چیز برناممون را با نام و یاد خدا و خوندن آیات نورانی قرآن کریم شروع می­کنیم. امروز می­خوایم با هم یه سوره بخونیم به اسم سوره­ ی ماعون که 7 تا آیه داره و شاید بعضیاتون بلد باشینش.

    هم می­خوایم با هم همراهی کنیم و بخونیم که با خوندنش آشنا بشیم و هم یه ذره درباره ­ی معنی این سوره با هم صحبت کنیم. کسایی هم که با این سوره خیلی آشنا نیستن فرصت خوبیه که وقتی رفتن خونه شروع کنن به حفظ کردن این سوره و دوره کردن معنیش.

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ﴿۱﴾

    فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ ﴿۲﴾

    وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳﴾

    فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ ﴿۴﴾

    الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾

    الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ ﴿۶﴾

    وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿۷﴾

    بچه­ ها به نظر شما خوبه که ما قرآنمون رو همین طوری بدون اینکه معنیش رو بفهمیم بخونیم؟ آفرین نه. چرا؟ (منتظر پاسخ بچه ­ها باشید) درست گفتین همتون و نظرای خوبی دادین آفرین.

    چون قرآن کتاب خداست و ما باید با خوندنش راه درست زندگی رو یاد بگیریم. و اگر به معنی آیه ­هاش توجه نکنیم و نفهمیم، نمی­تونیم راه درست رو پیدا کنیم و به خدای مهربونمون نزدیک بشیم و انسان­ های خیلی خوب و کامل و خوش اخلاقی باشیم.

    آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‏ خواند ديدى؟ (۱)

    اين همان كس است كه يتيم را به ­سختى مى ‏راند (۲)

    و به خوراك‏ دادن بينوا ترغيب نمى‏ كند (۳)

    پس واى بر نمازگزارانى (۴)

    كه از نمازشان غافلند (۵)

    آنان كه ريا مى‏ كنند (۶)

    و از [دادن] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه] خوددارى مى‏ ورزند (۷)

    {ترجمه ی سوره برای خود مربی نوشته شده است}

    خدای مهربون توی این سوره به ما می­گه چقدر کمک کردن به بقیه مخصوصا کسانی که پدر یا مادرشون رو از دست دادن مهمه. همینطور خدای مهربون به ما می­گه که نماز خوندن برای اینه که به یاد من باشین و با من حرف بزنین و اگر نمازی بخونین که به خاطر نشون دادن به مردم باشه و شما رو به فکر خدا نندازه و شما رو از کارهای بد دور نکنه به درد نمی­خوره.

    همونطوری که نماز رو باید فقط برای خدا خوند، به بقیه هم باید برای خدا کمک کرد. خدا به ما می­گه که این کافی نیست که ما نماز بخونیم، بلکه باید از نماز خوندن، قصد و نیتمون بندگی خدا باشه. و باز خدا می­گه: باید کسانی که نماز می­خونن، اهل کمک به دیگران هم باشند تا خدا دوستشون داشته ­باشه! یعنی آدم­ها باید حاضر باشن از اونچه که خدا بهشون نعمت داده، برای خدا خرج کنن، و به دیگران کمک کنند.

    بچه ­ها! البته شما باید حواستون جمع باشه که تا وقتی که بزرگ نشده ­اید، اجازه ندارید از وسایلتون به دوستتون ببخشید یا بهش امانت بدید، مگر اینکه پدر یا مادرتون بهتون اجازه بدن پس حتما از اون­ها اجازه بگیرین ولی مثلا وقتی دوستتون زمین می­ خوره یا نیاز به کمکی داره که از دست شما برمیاد و می­دونین که پدر و مادرتون به شما اجازه می­دن حتما باید اون کمک رو به دوستتون بکنین.

    پس ما می ­فهمیم که کمک کردن به بنده ­های خدا چقدر برای خدای مهربون مهمه و خدا میخواد که ما با هم مهربون باشیم تا بهش نزدیک بشیم. حالا لطفا کسایی که دوست دارن بیشتر با کتاب خدا دوست باشن و قرآن رو بفهن سعی کنن تو خونه که رفتن، سوره­ ی ماعون رو حفظ کنن و معنیش رو به پدر و مادر یا نزدیکانشون بگن و سعی کنن همه با هم قرار بگذارن که همینطوری توی زندگی­شون رفتار کنن و به بقیه کمک کنن و مخصوصا با کسانی که پدر یا مادرشون رو از دست دادن محبت کنن و باهاشون دوستی کنن.

    خوب گفتیم امروز روز ولادت کدوم اماممونه؟ بله، امام رضا (ع). بچه ­ها، اینکه ما فقط اسم امامامون رو بدونیم یا اسم پدر و مادرشون رو کافیه یا باید در موردشون چیزای بیشتری بدونیم؟ بله درسته؛ مثل قرآن که گفتیم بهتره روی آیه­ هاش فکر کنیم و معنیشون رو هم بدونیم.

    ما باید سعی کنیم درباره امامانمون اطلاعات بیشتری داشته ­باشیم و خوبه بریم زندگی اون­ها رو بخونیم و ببینیم اون­ها چطور انسان­هایی بودند و چطور زندگی می­ کردند. چطور عبادت خدا رو می­ کردند و چطور با بنده­ های خدا رفتار می­کردن.

    و چون اون­ها بهترین مخلوقات خدای مهربون هستند، بهترین کار برای ما اینه که ما بتونیم خودمون رو شبیه اون­ها بکنیم تا ما هم بتونیم جزو بهترین و مهربون­ترین بنده­ های خدا باشیم.

    • اهداف:
    1. روشن کردن اهمیت مهربانی و کمک به دیگران در زندگی روزمره­ ی بچه ­ها در رفتار با دیگران.
    2. تمرین کمک دادن به دیگران با انجام این تمرین به صورت گروهی و با کمک هم.
    • زمان : 20 دقیقه

    فعالیت گروهی کمک به دیگران

    بچه ­ها، همونطور که گفتیم یکی از کارهای خوب که در دین ما بهش خیلی سفارش شده کمک به دیگران هست که توی سوره ماعون هم خوندیم. خداوند در قرآن کریم آیه­ های زیادی نازل کرده و به ما گفته که فقط به فکر خودمون نباشیم و حواسمون به دوستامون، فامیلمون، همسایه­ هامون و خلاصه مردم باشه تا اگر اون­ها مشکلی داشتن و از دست ما هم کاری برمیومد، سریع براشون انجام بدیم و نذاریم ناراحتی بکشن.

    به ما خیلی سفارش کردن که حواسمون به پیرزن­ ها و پیرمردها باشه چون اون­ها سنشون بالا رفته و دیگه سخت­تر می­تونن کارهاشون رو انجام بدن. حواسمون به بچه­ های کوچیک باشه چون اون­ها ضعیف و ناتوان هستند و باید سعی کنیم تو کارهاشون بهشون کمک کنیم. همینطور به کسانی که پول ندارن یا پدر و مادرشون رو از دست دادن.

    حالا شما هم چند تا از کارهایی که می­تونین برای کمک به اطرافیانتون انجام بدین رو بگید……

    حالا فعالیت گروهی ما اینطوریه که من 3 دقیقه بهتون فرصت می­دم که در گروه­های سه نفره­ ای که هستید با هم فکر کنید و هر کدومتون با کمک هم یک جمله یا حتی شعر اگه بلد بودین یا شعری که خودتون همین الان می ­سازید درباره­ی مهربونی یا مثال­ هایی درباره­ ی مهربونی بگین و بعد از 3 دقیقه هر کسی جمله ­اش رو پا می­شه و بلند به همه می­گه و ما همون گروه رو تشویق می­ کنیم. حالا برای اینکه براتون راحت­تر باشه، من چند تا جمله برای شما مثال می­زنم:

    • مهربونی مثل یه معجزه ­هست که می­تونه خیلی کارهای مهم برای ما و برای همه­ ی آدم­ ها انجام بده.
    • وقتی ما به کسی در دنیا مهربونی می ­کنیم حتما حتما اون مهربونی و کمک یه روزی به ما برمی­ گرده.
    • مهربونی رو همه ­ی آدم ­ها با هر زبان و رنگی حتی اگر مشکل بینایی یا شنوایی داشته ­باشن متوجه می­شن.
    • همه­ ی انسان­ها بیشترین چیزی که احتیاج دارن و با داشتنش خوشحال می­شن مهربونیه.

    یا می­تونین مثال بزنین:

    • من با برداشتن وسیله ­ی دوستم از روی زمین و دادن بهش، به او مهربانی و کمک می­ کنم.
    • من با قسمت کردن عصرانه یا اسنک با دوستانم با آن­ ها مهربانی می­ کنم.
    • من با تمیز کردن اتاق­ ها و انداختن سفره به مادرم کمک می­ کنم.
    • من با لبخند زدن به همه و خوش رویی به همه مهربانی می­ کنم و دل آن­ ها را شاد می­ کنم.

    حالا نوبت گروه­ هاس که با هم فکر کنن و یک جمله درباره ­ی مهربونی بسازن.

    بچه­ ها فقط حواستون باشه و بدونین که شما هم همین الان به هم کمک کردین و با مهربانی سعی کردین برای هم ایده ­های خوب و جملات زیبایی رو آماده کنین.

    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تکه کاغذ به تعداد بچه ­ها

    کار در منزل کمک و مهربانی به دیگران

    در صورت امکان و داشتن نیروی کافی جملات هر شرکت کننده را بنویسید و در انتها به والدین اون برسانید و به آن­ها توضیح دهید که چگونه و با چه هدفی این فعالیت انجام شده ­است. می­ توانید از خود بچه بخواهید جمله را به والدین خود بدهد تا آن­ها بلند بخوانند و او برایشان از این فعالیت و این برنامه تعریف کند.

    • اهداف:
    1. آشنایی با لقب ضامن آهو برای امام رضا (ع).
    2. کمک به حیوانات.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پرژکتور
    2. بلندگو
    3. لب تاپ
    4. پرده نمایش
    5. اتصال اینترنت.
    • زمان : 5 دقیقه

    انیمیشن/ ضامن آهو

    خب بچه ­ها! کی می­دونه کاردستی امروز ما یعنی این آهویی که درست کردین چه ربطی به جشنمون داره؟

    حالا برای این که بهتر متوجه بشین به این انیمیشن نگاه کنید.

    http://film.tebyan.net/film/110249

    • اهداف:
    1. آشنایی با صفت پسندیده ­ی کمک به دیگران با توجه به سیره­ ی امام رضا (ع).
    2. پرهیز از انتظار و توقع تشکر هنگام نیکی به انسان­ ها و پرهیز از شرمنده کردن آن­ ها.
    3. ارزش کمک خالصانه به دیگران در راه رضای خدا.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. آشنایی با مهارت داستان­ گویی و جلب توجه بچه‌ها
    • زمان : 15 دقیقه

    داستان کمک امام رضا علیه السلام

    یسع بن حمزه که از دوستداران امام رضا علیه السلام بود. راستی بچه­ ها می­دونین علیه السلام یعنی چی؟ یعنی اینکه سلام خدا بر ایشون باشه. یعنی ما هر موقع اسم امام­ هامون رو می­گیم، بهشون احترام می­ کنیم و براشون دعا می­ کنیم که خدا براشون نعمت­ های بزرگی بده. خلاصه، این یار امام رضا تعریف می­ کرد که:

    من خیلی دوست داشتم زود به ­زود برم پیش امام رضا علیه السلام تا اونجایی که بعضی وقت­ ها هر روز می­ رفتم خونشون. از دیدن اون حضرت سیر نمی­ شدم. حتی اگر کاری باهاشون نداشتم فقط می­رفتم خونشون یک گوشه می­ نشستم و حسابی نگاهشون می­ کردم.

    مردم از شهرهای دور و نزدیک میومدن خدمت اون بزرگوار. بعضی­ ها سؤالات زیادی داشتن که همه رو روی یک کاغذ می­نوشتن که یادشون نره. بعد که نوبتشون می ­شد، سؤالاتشون رو یکی­ یکی از امام رضا علیه السلام می­ پرسیدن. حضرت هم به دقت به همه سؤالات جواب می­دادن و هیچ سؤالی رو بی ­جواب نمی­ گذاشتن. بعضی ­ها میومدن خدمت اون حضرت و فقط می­ گفتند که براشون دعا کنن.

    بعضی­ ها هم از شهرهای دور سوغاتی براشون می­ آوردن. خلاصه همیشه دور و بر اون حضرت شلوغ بود و درِ خونشون به روی همه باز بود. هرکس میومد شهر مدینه، محال بود که سری به خانه فرزند رسول خدا صلی الله و علیه و آله نزنه و سلامی خدمت اون بزرگوار نکنه.

    یک روز صبح از خواب بیدار شدم. صبحانه رو خوردم و آماده شدم که به سر کارم برم. از درِ خانه بیرون اومدم و در کوچه ­پس ­کوچه ­های شهر مدینه به راه افتادم. هوا گرم بود ولی بارونی که شب قبل باریده ­بود بوی خوبی رو در فضای شهر پخش کرده ­بود.

    از دیوارهای گِلی خانه­ ها بوی خنکی خاک حس می­ شد. چشم­ هام رو بستم و نفس عمیقی کشیدم. یک ­دفعه به ذهنم زد که قبل از اینکه به سر کار برم، اول سری به خانه امام رضا بزنم و سلامی به اون حضرت بکنم. با این فکر قلبم پُر از خوشحالی شد و دوان دوان به سمت خونه اون حضرت دویدم.

    درِ خانه طبق معمول باز بود. چند نفری داشتند از خونه اون حضرت بیرون میومدن. وارد خانه شدم. کبوترهایی که روی دیوار خونه نشسته ­بودن سروصدا می­کردن. انگار اون­ ها هم اومده بودن به امام رضا علیه السلام سلامی بکنن و بِرَن. وارد اتاق امام رضا شدم. حضرت گوشه­ ای نشسته بودن و داشتن جواب سؤالات چند نفر رو می­دادن. گفتم: سلام علیکم یا علی بن موسی الرضا!

    حضرت سرشان را بالا آوردند و با دیدن من لبخندی زدن و فرمودن: و علیک السلام و دوباره مشغول شدن.

    در همین هنگام فردی قد بلند وارد اتاق شد، به حضرت سلام کرد و گوشه ­ای نشست. امام رضا علیه السلام جواب اون مرد رو دادن. مرد سرش رو پایین انداخته ­بود و ناراحت بود.

    خواستم ازش سؤالی کنم که صدای امام رو شنیدم. حضرت فرمودن: اتفاقی افتاده، ای مرد؟ اون مرد سرش رو بالا اورد و گفت: من از دوست داران شما هستم و اهل شهر خراسانم و از حج خانه خدا برمی­ گردم و همه وسایل و پول­هایم رو گم کرده ­ام، اگر به من کمکی کنید، وقتی به شهرم برگشتم و به خانه ­ام رفتم، از طرف شما اون مقدار پولی که به من دادین رو صدقه می­ دهم. حضرت فرمودن: بنشین.

    وقتی آن چند نفر از خانه بیرون رفتن، من ماندم و یکی از دوستانم به نام سلیمان. امام به داخل اتاق دیگری رفتند و چند لحظه بعد دیدم که امام رضا بدون این که از اتاق بیرون بیان، دستشون رو از لای در بیرون اوردن و بعد فرمودن: مرد خراسانی! بیا این دویست دینار را بگیر و برو به شهرت. لازم نیست از جانب من صدقه بدهی. امام به او یک کیسه پول دادن. مرد خراسانی خوشحال شد، بلند شد و رفت جلو و کیسه رو از اون حضرت گرفت و از خانه بیرون رفت.

    وقتی امام رضا علیه السلام به اتاق برگشتن، سلیمان از اون حضرت پرسید: شما کمک زیادی به او کردید، پس چرا از اتاق بیرون نیامدین؟؟ امام فرمودن: برای این که نمی­ خواستم او به خاطر درخواستی که از من کرده، احساس کوچکی کنه و خجالت بکشه. مگر نشنیدین که رسول خدا که سلام و درود خدا بر ایشون و اهل بیتشون باد، فرمودن: هر کس کار نیکی انجام بده و اون رو آشکار نکنه یعنی یواشکی انجامش بده و مایه­ ی خجالت اون کسی که کمک خواسته نشه، انگار که هفتاد حج انجام داده…

    قلبم پر از خوشحالی شد. دوست داشتم باز هم همون جا بشینم و امام رو نگاه کنم و از سخنانشون لذت ببرم، ولی دیگه خیلی دیر شده­ بود و باید می­ رفتم. از امام خداحافظی کردم و از خانه ­شون خارج شدم. چقدر احساس خوشحالی می­ کردم و به خاطر داشتن چنین امام خوب و مهربانی خداوند را شکر کردم.

    مجری: خب بچه­ ها، بگین ببینم: دوست داشتین این داستان تاریخی رو؟ چی یاد گرفتین ازش؟

    • امامان ما خیلی مهربان بودند و همیشه هرطور که می­تونستن به همه کمک می­کردن، چه کمک مالی، چه علمی. و همه­ ی این کارها رو با محبت و لبخند انجام می­ دادن.
    • ما هم که امامانمون رو به عنوان بهترین بنده­ های خدا قبول داریم و اون­ها رو الگوی خودمون می­دونیم، یعنی که دوست داریم شبیه اون­ها بشیم، مثل اون­ بزرگواران به همه کمک و محبت و مهربانی می­ کنیم.
    • پیامبر عزیز ما و امامان ما به ما یاد می­دن که وقتی به کسی کمک می­ کنیم، سعی کنیم اون کسی که بهش کمک می­ کنیم شرمنده نشه و سعی می­ کنیم کاری نکنیم که همه بخوان از ما تشکر کنن چون ما این کار رو به خاطر خدا انجام می­دیم نه تشکر و جبران کردن بقیه.
    • اهداف:
    1. اهمیت زیارت امام رضا (ع) و دعا برای دیگران
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. بلند گو.
    2. لب تاپ.

    • اهداف:
    1. زیبایی کمک به دیگران.
    2. ناپسندی بی ­احترامی به دیگران.
    3. بخشش داشته ­های خود به دیگران.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. بازیگران: پیرزن، میوه­ فروش، شاگرد مغازه، یک خانم و 1 نفر دیگر به عنوان مشتری، قدری اسکناس
    2. لباس برای پیرزن که می تواند چادر باشد. همینطور گریم برای پیر جلوه دادن او.
    3. چند جعبه و کیسه برای نشان دادن میوه فروشی و فروختن میوه ها و قدری میوه مثل موز و سیب و پرتغال.
    4. پول برای خرید و فروش.
    5. چیزی به عنوان ترازو یا به طریقی نشان دادن وزن کردن و حساب کردن میوه ها.
    6. پخش صدای باد بوسیله ی بلند گو
    7. http://www.mediacollege.com/downloads/sound-effects/weather/wind-howl-03.wav
    • زمان: 15 دقیقه

    نمایش کمک به دیگران

    راوی: شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه­ فروش زل زده­ بود به مردمی که میوه می­ خریدن …. شاگرد میوه­ فروش تند تند پاکت­ های میوه رو تحویل مشتری­ ها می­ داد و انعام می­ گرفت … پیرزن با خودش فکر می­ کرد: چی می­شد اونم می­ تونست میوه بخره و به خونه­ اش ببره؟! … رفت نزدیک­تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه­ های خراب و گندیده داخلش بود. (هم زمان صدای باد پخش شود و شاگرد مغازه با مشتریان گفتگو کند و پول میوه­ ها را حساب کند.) …

    پیرزن (آرام با خودش گفت): چه خوبه سالم­ترهاش رو ببرم خونه … می­تونم قسمت­ های خراب میوه ­ها رو جدا کنم و بقیه رو بدم به بچه ­ها … (و حالت رضایت پیدا کرد و باز با خودش گفت): این طوری هم اسراف نمی­شه، هم بچه­ ها خوشحال می­شن و میوه می­خورن.…

    راوی: برق خوشحالی توی چشمای پیرزن درخشید و دیگه سردش نبود! او رفت جلو، و نشست پای جعبه میوه …. تا دستش رو برد داخل جعبه، شاگرد میوه­ فروش گفت:

    شاگرد میوه ­فروش: دست نزن نِنه! برو دُنبالِ کارت!

    راوی: (پیرزن هم ­زمان با نقل راوی، همین کار را انجام می­ دهد.) پیرزن زود بلند شد … خجالت کشید! چند تا از مشتری­ ها نگاهش کردند! صورتش رو پوشوند  … دوباره سردش شد! راهش رو کشید رفت … چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد.

    خانم: مادر جان … مادر جان!

    (پیرزن ایستاد … برگشت و به زن نگاه کرد! زن لبخندی زد و بهش گفت)

    خانم: اینا رو برای شما گرفتم! (سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه … موز و پرتغال و سیب)

    پیرزن: دستِت دَرد نکُنه ننه….. من گدا نیستم !

    خانم: می­ دونم مادر جان، ولی من هم خودم آدمم و احتیاج دارم به هم­نوع ام و بقیه ­ی آدما احترام بذارم و دوستشون داشته ­باشم. من شما رو دوست دارم و دوست دارم میوه­ هام رو با شما قسمت بکنم، وگرنه اصلا خوردن اون­ها به دلم نمی­ چسبه. اگه اینا رو نگیری، دلم رو شکستی!

    (زن منتظر جواب پیرزن نموند و سریع میوه­ ها رو داد دست پیرزن و دور شد)

    راوی: پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه می­ کرد … قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود، روی صورتش غلتید … دوباره گرما رو توی بدنش احساس می­ کرد  … با صدای لرزانی گفت.

    پیرزن (پیرزن دستانش رو به حالت دعا و شکر به سمت آسمان بلند می­ کند.): پیر شی ننه …. پیر شی! خیر ببینی ایشالله و درمونده نمونی.

    راوی: (شاگرد مغازه نقش بازی کند.) شاگرد مغازه هم که داشت از دور زیر چشمی به اونا نگاه می­ کرد، از کاری که کرده بود و حرفی که زده ­بود حسابی خجالت کشید و از اون شب به بعد به کسانی که فکر می­ کرد احتیاج دارن با اجازه ­ی صاحب مغازه میوه­ ی مجانی می ­داد.

     

    خب بچه­ ها، چطور بود نمایشتون؟ دیدین کار خوب و کمک به دیگران چه اثرای خوبی می­تونه داشته ­باشه؟ اون زن نه تنها پیرزن و بچه­ هاش رو خوشحال کرد، بلکه باعث شد شاگرد مغازه هم ازش کارِ خوبِ کمک کردن به دیگران رو یاد بگیره و خیلیای دیگه رو خوشحال کنه.

    • اهداف:
    1. اهمیت دوست داشتن بنده ­های خوب خدا و دعا کردن برای آن­ ها.
    2. دعای بندگان مقرب خداوند مانند امامان نزد خداوند برآورده می­ شود.
    3. برای بارش باران نیز باید به درگاه خداوند دعا کرد.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پرژکتور و بلندگو و لب تاپ و پرده نمایش.
    • زمان : 6 دقیقه

    • اهداف:
    1. بازی برای از بین بردن خستگی و شاداب کردن بچه­ ها و گیرایی بیشتر آن­ ها لازم است.
    2. اهمیت بازی گروهی و همدلی و همکاری برای پیشبرد یک هدف معین.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تعدادی توپ یا بادکنک.
    • زمان: 20-10 دقیقه

    بازی بادکنک­ های بازی گوش

    در یک فضای بزرگ، دو محدوده مشخص کنید. (مثلا این فرش و آن یکی فرش) و هر محدوده مال یکی از گروه ­ها می ­شود. برای این بازی تعدادی توپ یا بادکنک لازم دارید. (ما با ده عدد توپ در ابعاد مختلف و تعدادی بادکنک بازی کردیم) با اعلام شروع بازی، هر گروه سعی می ­کند که توپ ­ها را وارد محدوده گروه بعدی کند! نفرات حق خارج شدن از محدوده خودشان را ندارند و باید سعی کنند با حداکثر سرعت ممکن توپ­ ها را از محدوده­ ی خودشان خارج کنند!

    این بازی را بی­ هدف و بدون برد و باخت می ­شود بازی کرد. هم هیجان مشترک دارد. هم ورزش است و هم واقعا خوش می­ گذرد. بچه­ ها در این بازی گروهی متوجه اهمیت دوستان خود و کار گروهی می ­شوند. به آن­ها بگوئید که خیلی از کارها در زندگی با کمک و همکاری انسان­ها با یکدیگر انجام می ­شود و چه بهتر است که رابطه دوستی و مهربانی و همدلی بین آن­ها برقرار باشد و کارها اینگونه بهتر انجام می­ شود.

    • اهداف:
    1. آشنایی با فرهنگ شعر سرایی و ادبیات فارسی در فضای دینی
    2. آشنایی با امام رضا (ع).
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. هیجان در تن صدای مربی و رسا بودن صدا از ملزومات اجرای خوب می‌باشد.
    • زمان: 10-5 دقیقه

    http://koodakane.aqr.ir/Portal/File/ShowFile.aspx?ID=637421e0-ec12-4920-af98-08cac7b856ae

    گنبد زرد

     غرق نور است و طلا

    گنبد زرد رضا

    بوی گل، بوی گلاب

    می رسد از همه جا

     

    مثل یک خورشید است

    می درخشد از دور

    شده از این خورشید

    شهر مشهد پر نور

     

    چشمها خیره به او

    قلبها غرق دعاست

    بر لب پیر و جوان

    یا رضا یا رضاست

     

    ای خدا کاش که من

    یک کبوتر بودم

    روی این گنبد زرد

    شاد می آسودم

     

    می زدم بال و پری

    دور تا دور حرم

    از دلم پر می زد

    ماتم و غصه و غم

     

     

    زیر چتر آفتاب

    در حرم نشسته ام

    دل به روی غصه ها

    شادمانه بسته ام

     

    ابر تیره دلم

    پاره پاره می شود

    آسمان قلب من

    پر ستاره می شود

     

    یک صدای آشنا

    از فضای رو به رو

    می رسد به گوش من

    بق بقو بقو بقو

     

    بق بقو بقو کنان

    دسته کبوتران

    آب و دانه می خورند

    می پرند در آسمان

     

    می شوم کبوتری

    چون کبوتر حرم

    دور گنبد طلا

    شادمانه می پرم

     

    ضامن آهو

     

    کاش من یک بچه آهو می شدم

    می دویدم روز و شب در دشتها

    توی کوه و دشت و صحرا روز و شب

    می دویدم تا که می دیدم تو را

     

    کاش روزی می نشستی پیش من

    می کشیدی دست خود را بر سرم

    شاد می کردی مرا با خنده ات

    دوست بودی با من و با خواهرم

     

    چونکه روزی مادر م می گفت تو

    دوست با یک بچه آهو بوده ای

    خوش به حال بچه آهویی که تو

    توی صحرا ضامن او بوده ای

     

    پس بیا من بچه آهو می شوم

    بچه آهویی که تنها مانده است

    بچه آهویی که تنها و غریب

    در میان دشت و صحرا مانده است

     

    روز و شب در انتظارم پس بیا

    دوست شو با من مرا هم ناز کن

    بند غم را از دو پای کوچکم

    با دو دست مهربانت باز کن

    • اهداف:
    1. آشنایی با آداب زیارت.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پرژکتور و بلندگو و لب تاپ و پرده نمایش.
    • زمان: 5 دقیقه

    داستان صوتی/ اینجا خود بهشته

    http://tebyan.net/videoplayer.aspx?MusicID=141160

    • اهداف:
    1. پیوند قلبی با حضرت صاحب العصر و الزمان علیه السلام و دعا برای ایشان.
    2. نتیجه­ گیری بحث و انتقال دوباره‌ی مفهوم کلی مبحث.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. اجرای این قسمت در فضای سکوت و توجه و توسل.
    2. آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه­ ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عجل الله فرجه.
    3. سعی شود که متن عربی و ترجمه آن به زبان محلّی هم زمان با تلاوت، نمایش داده شود.
    • زمان: 5 دقیقه

    پایان/ نتیجه­ گیری و دعای فرج:

    خوب بچه­ های عزیز امیدواریم که از برنامه امروز خوشتون اومده باشه و کلی چیزهای خوب درباره حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام و مهم بودن کمک کردن به دیگران یاد گرفته باشین.

    هممون دیدیم که خدای مهربون چقدر امامان ما رو دوست داره و دعاهایی که برای ما می­کنن رو برآورده می­کنه. چرا؟ چون اون­ها هم خدا رو دوست دارن و به همه­ ی حرف­هاش گوش می­دن و به مردم کمک می­کنن و راه خوب بودن و نزدیک شدن به خدا رو بهشون نشون می­دن. حالا ما چی کار کنیم که برامون خوب باشه و به نفعمون باشه؟ یه ذره به کل برنامه­ی امروزمون فکر کنین تا خوب یادتون بیاد و به من دونه دونه بگین که چه کارایی بکنیم برای ما خوبه و به نفعمونه؟

    1. قرآن رو با معنی بخونیم و سعی کنیم بفهمیم خدا به ما چی گفته و ما چی کار کنیم و کیا رو دوست داشته باشیم بهتره.

    امامای عزیزمون رو دوست داشته باشیم و بدونیم که اون­ها بهترین بنده ­های خدا هستند و باعث نزدیکی ما به خدای مهربون می­شن

    1. سعی کنیم بیشتر دربارشون بدونیم و بخونیم و مثل اون­ها زندگی کنیم مثلا به همه کمک کنیم و به خاطر خدا این کار رو انجام بدیم و سعی کنیم شرمنده نشن و خجالت نکشن.
    2. و نکته دیگه این که حواسمون باشه ما الان یه امام عزیز و مهربون داریم که زنده هستن و بین ما هستن و ما رو خیلی دوست دارن و برای ما دعا می­کنن. یادمون باشه دعای اون­ها برای ما برآورده می­شه. پس ما هم به فکرشون باشیم و برای فرجشون و زودتر اومدنشون دعا کنیم و سعی کنیم مثل ایشون زندگی کنیم. یادمون باشه دوست داشن هر چیزی باعث نزدیکی به اون چیز می­شه. مام امام زمانمون رو از ته دل دوست داریم و سعی می کنیم بهشون نزدیک و نزدیک تر بشیم و جزو یاران و دوستانشون باشیم و ایشون رو خوشحال کنیم. همه­ی ما دوست داریم مهربون باشیم و به بقیه کمک کنیم تا همه بدونن مسلمون واقعی چقدر آدم خوب و مهربونیه و به فکر همه هست.

    حالا بیاین بلند بشیم برای سلامتی و فرج امام زمانمون با هم دعا کنیم.

    • خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان

    http://film.tebyan.net/film/151746