سلام بچه های خوبم حالتون خوبه؟ ما خیلی خوشحالیم که امروز با شما هستیم و قراره از همدیگه چیزای جدید یاد بگیریم و خوش بگذرونیم. اول بگین ببینم کی می‌دونه  ما امروز به چه مناسبت این‌جا دور هم جمع شدیم؟

 بله درسته آفرین. امروز سالروز ولادت پیامبر عزیزمون حضزت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم هست.در چنین روزی یعنی هفدهم ماه ربیع الاول هجری قمری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در شهر مکه به دنیا اومدند. بچه ها این اتفاق خیلی مهم بود چون پیامبر عزیز ما بهترین آفریده و مخلوق خدا بود و خداوند می­خواست که همه‌ی مردم دنیا یه جوری متوجه این موضوع  بشن و بدونن که امشب یک اتفاق بزرگ افتاده و برای همین  در جاهای مختلف دنیا اتفاقای عجیب و بزرگی رخ داد.

فندق: سلام بچه­ها خوبین اینجا چه خبره شماها جمع شدین؟ چه لباس­های قشنگی پوشیدین؟ مگه عید شده؟

خاله: فندق جان از عید هم بالاتره امروز تولد پیامبر عزیز ماست و ما امروز برای بچه ها برنامه گرفتیم تا درباره حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم باهاشون حرف بزنیم و برنامه‌های خوبی براشون داشته باشیم. برای بچه­ها نمایش اجرا کنیم با هم بازی کنیم و کارتون براشون پخش کنیم و بهشون خوراکی­های خوشمزه بدیم و خلاصه بگم که بهمون خوش بگذره.

فندق : به به چه جشن خوبی. خاله اشکال نداره منم توی جشنتون شرکت کنم

خاله : خیلی هم عالی بله که میشه.

خوب حالا بگو ببینم فندق جان، حالا که می‌خوایم برناممونو شروع کنیم به نظرت باید اول از همه چی کار کنیم؟ (فندق به بچه‌ها نگاه می‌کند و یواشکی از آن­ها می‌پرسد که آیا می‌دانند یا خیر)

فندق: راستش خاله من فک می‌کنم چون ما رو خدا آفریده و اونه که به ما انرژی می‌ده و کمکمون می‌کنه و مواظبمون هست، خوب، (مجری: خب) خب باید به یاد اون باشیم دیگه.

مجری: آفرین فندق جون، خیلی خوب گفتی. مگه نه بچه‌ها؟ خوب حالا بیاین برای این‌که بیشتر بهمون خوش بگذره و برنامه‌ی خوبی داشته باشیم برناممون را با نام و یاد خدا شروع کنیم. با هم سوره‌ی فیل رو بخونیم تا قلبامون نورانی بشه. هر کیم بلده حتما حتما ما رو کمک کنه. بچه ها سوره فیل همونطور که از اسمش معلومه درباره حیوان فیله. حالا چرا؟ می­گم براتون.

سوره­ ی فیل صد و پنجمین سوره قرآن كریم كه مكی  هست، یعنی در مکه به پیامبر (ص) نازل شده و 5 تا آیه داره.

این سوره داستان فیل‌سواران (اصحاب فیل) ابرهه پادشاه یمن رو تعریف می کنه که برای خراب کردن خانه ی خدا یعنی کعبه، حمله کرده بودن و با قدرت خداوند بوسیله­ ی تعداد زیادی پرنده که سنگ به منقارشون گرفته بودن از بین رفتن و ابرهه با اون قدرت زیادی که داشت و فکر می­کرد خدای قدرتمندی وجود نداره، با تعدادی پرنده کوچک از بین رفت. ما باید حواسمون باشه که خدای بزرگ و مهربون ما رو آفریده و اونه که قدرتمند ترینه و ما تا خدای مهربون رو داریم از هیچی نمی­ ترسیم و نگران نمی­ شیم. فقط سعی می کنیم به حرفاش گوش بدیم.

بچه­ ها خوندن این سوره ما رو در مقابل آدم­ های بد و ظالم کمک می­کنه. خوندن این سوره هم مثل سوره ­های دیگر قرآن قلب ما رو نورانی می­کنه و قلب ما پر می­شه از خوبی ها و مهربونی­ها. حالا هر کی دوست داشت تا دفعه­ ی بعد که دوباره می­ بینیمتون این سوره رو حفظ کنه و دفعه­ ی بعد برای ما بخونه تا خدا ازش بیشتر راضی باشه و امام زمانمون رو شاد کنه. من هم خیلی خوشحال می­شم.

بچه هایی هم که سوره­ ی برنامه ی قبلیمون یعنی سوره ­ی مسد که روز 28 صفر خوندیم رو اگه کسی کار و حفظ کرده بیاد بعد از جشن برای من بخونه. بچه ها تو برنامه­ ی قبلیمون ما با هواپیمایی که درست کردیم به مدینه شهر پیامبر (ص) رفتیم و با نوه ­ی عزیزشون امام حسن مجتبی (ع) آشنا شدیم.

کلیپ پیامبر عزیز ما – شهربازی

http://film.tebyan.net/film/145244

داستان 21 دانه خرما

 پسرك از ته كوچه مي آمد. پيراهن كهنه اش چند وصله داشت. رنگ و روي زردش نشان مي داد كه چند روز است غذاي درست و حسابي نخورده است. نزديك مسجد رسيد و داخل رفت. پيامبر با جمعي از دوستانش كنار منبر نشسته بودند. پسرك از كنار ستون ها رد شد و آرام خود را به آنها نزديك كرد. نگاهش به پيامبر بود؛ گويي جز پيامبر، هيچ كس را نمي ديد.

به سوي پيامبر دويد. با صورتي پر از اندوه و چشماني پر از اشك، كنار پيامبر نشست. پيامبر با مهرباني او را نوازش كرد. دست دور گردنش انداخت و گفت: «چه طوري پسرم!» پسرك بغضش تركيد و با صداي بريده بريده گفت: «كودك يتيمي هستم. با مادرم و خواهر كوچكم، سه نفري زندگي مي كنيم. دستمان خالي است. از صبح تا حالا چيزي نخورده ايم.» اشك در چشمان پيامبر حلقه زد. يكي از دوستانش را صدا زد و گفت: «برو خانه ما هر غذايي داريم، بگير و بياور.» دوست پيامبر با شتاب به خانه پيامبر رفت و با كاسه اي سفالي برگشت و گفت: «تنها غذايي كه در خانه داشتيد، بيست و يك دانه خرما بود.» پيامبر كاسه را گرفت و با مهرباني آن را به كودك داد. لبخندي به كودك زد و گفت: «هفت دانه براي مادرت، هفت دانه براي خودت و هفت دانه براي خواهرت. فعلاً اين را ببر. ان شاءاللّه خدا كمك خواهد كرد».

چشمان كودك از خوش حالي برق مي زد. با دست هاي كوچكش كاسه را محكم در دست گرفت. يكي از دوستان پيامبر، با محبت، دست روي سر كودك كشيد و او را نوازش كرد. پيامبر تا اين رفتار زيبا را ديد، گفت: «چه قدر كار خوبي انجام دادي. آيا مي داني كه هر كس كودك يتيمي را نوازش و او را شاد كند، خداوند به او پاداش فراواني مي دهد.» در آن هنگام، دوست پيامبر با شادي، خدا را شكر كرد. پسرك نيز با خنده از پيامبر و دوستش تشكر كرد. كاسه را در بغل گرفت و مانند پرنده به سوي خانه پر كشيد.

فعالیت گروهی بخشش، مهربانی و گذشت

بچه­ ها، بخشش، مهربانی و گذشت یعنی این که احساس خوبی از درون داشته باشیم. یعنی خودمون احساس کنیم که همه چیز خوب است؛ خوشحال هستیم و با دیگران ارتباط خوبی داریم.

پرسش­ های زیر را با کودکان در میان بگذارید:

– وقتی دیگران به شما لقب ناخوشایندی می­ دهند؛ چه احساسی دارین؟

– وقتی کسی شما رو مسخره می­ کنه؛ چه احساسی دارین؟

– وقتی کسی به شما حرف بدی می­ زند؛ چه احساسی دارین؟

– وقتی کسی به حرف­ های شما گوش نمی­ ده؛ چه حالی دارین؟

– وقتی کسی به شما حرف­ های زیبا می زند، چه احساسی دارین؟

– وقتی کسی کاری رو انجام می ­ده که شما دوست دارین؛ چه احساسی دارین؟

– وقتی کسی از شما تعریف می­ کنه؛ چه حالی دارین؟

– وقتی کسی به شما هدیه می­ ده؟ چه احساسی دارین؟

و….

برای بچه ­ها توضیح دهید که دیگران هم مانند شما هستند.

وقتی کسی را ناراحت و یا خوشحال می­ کنند؛ آن ­ها هم به همان احساس­ ها دچار می ­شوند.

می ­توانید این پرسش ­ها را هم مطرح کنید:

– آیا خوبه که باعث بشیم کسی احساس غم و اندوه بکنه؟

– آیا خوبه که اشک دیگران رو در بیاوریم؟

– آیا خوبه؛ دیگران رو عصبانی کنیم؟

– آیا خوبه دیگران رو خوشحال کنیم؟

پس ما همیشه سعی می­ کنیم مثل پیامبر مهربون و بخشنده و با گذشتمون بقیه رو دوست داشته باشیم، بهشون محبت کنیم و اگر یه موقع کار اشتباهی از کسی سر زد او رو ببخشیم.

پرزی ویژگی های اخلاقی پیامبر اکرم (ص)

http://prezi.com/921z_uaradzg/?utm_campaign=share&utm_medium=copy&rc=ex0share

تصویر 2-رنگ­ها را نمی­دید

شکل و قیافه آدم‌ها خیلی با هم فرق می‌کند. بعضی‌ها چهره زیبایی دارند و بعضی‌ها چهره چندان زیبایی ندارند. بعضی‌ها سفید پوست هستند و بعضی‌ها سیاه پوست یا زرد پوست‌اند. بعضی از مردم بلند قد هستند و بعضی از آنها قد کوتاه یا متوسطی دارند و بعضی‌ها چاق اند و بعضی‌ها لاغر.  اگر قرار بود همه‌ی مردم یک شکل و یک رنگ باشند؛ شناختن ان‌ها از یکدیگر خیلی دشوار می‌شد. آن موقع نمی‌توانستیم به راحتی بفهمیم که مثلا این مردی که به این طرف می آید؛ دوست ماست یا معلم ما یا پدر ما؛ اما الان به آسانی می‌توانیم افراد را از هم تشخیص بدهیم.  به هر حال هر کسی با هر قیافه و هر رنگ و هر قد و قامتی؛ آفریده‌ی خدا و بنده او است. ما هم باید به همه‌ی مردم بدون توجه به تفاوت‌های ظاهری آنان احترام بگذاریم.

تصویر 4- خوش رویی وخوش بویی

خیلی بد است که آدم آن قدر کثیف باشد که بوی بدنش، مردم را اذیت کند کسی که بوی بد دهان یا بوی بد پا و تنش دیگران را آزار می‌دهد، همواره تنها می‌ماند، زیرا هیچ کس حاضر نیست در کنار او بنشیند و با او حرف بزند. اگر هم کسی با او هم نشین شود، به سرعت از او فاصله می‌گیرد و شخص دیگری را برای هم نشینی انتخاب می‌کند. من و تو که مسلمان هستیم، باید مواظب باشیم که مبادا دهان یا بدنمان بوی بد دهد. باید همیشه پاکیزه باشیم و در مسواک زدن وحمام رفتن سهل انگاری نکنیم. حتی اگر توانستیم باید به خودمان عطر هم بزنیم که همیشه خوش بو باشیم؛ در این صورت، هرکس کنار ما می‌نشیند انگار که با یک گل همنشین شده است. حضرت محمد (ص) عطر زدن را خیلی دوست داشت و همیشه به خودش عطر می‌زد. او خیلی عطر می‌خرید و برای خوش بو ساختن خود، از انواع عطرها استفاده می‌کرد اگر کسی به او عطر هدیه می‌داد، حتماٌ آن را می‌پذیرفت و هرگز از قبول چنین هدیه‌ای خودداری نمی‌کرد پیامبر (ص) پس از هر وضو، خود را معطر می‌ساخت. وقتی از خانه بیرون می‌آمد از بوی خوشش همه او را می‌شناختند و می‌فهمیدند که این آدم خوش بو، همان محمد (ص) پیامبر خداست.

تصویر 6- دعوا نکنید

گفت وگو با دیگران، دو فایده خیلی مهم برای ما دارد، اول اینکه ما اطلاعات آن‌ها را نیز به اطلاعات خود اضافه می‌کنیم و دوم، اشکالات و نقص‌های نظرات خودمان را در این گفت و گو‌ها برطرف می‌سازیم. گفت و گو یعنی کامل شدن فکرها و قوی تر شدن نظرها و رد و بدل کردن دانسته‌ها. البته این فایده‌ها ویژه‌ی دوستانه است، نه جروبحث‌های لجوجانه. در گفت و گوهای دوستانه و عاقلانه، همه در پی یافتن حق هستند و برای بهتر دانستن می‌کوشند و از این نوع گفت و گوها نیز هر دوطرف احساس رضایت می‌کنند و دل‌هایشان به هم نزدیک‌تر می‌شود، اما در جروبحث‌های لجوجانه، هیچ کدام از دوطرف به دنبال حق نیست. هر طرف تلاش می‌کند حرف خودش را به کرسی بنشاند و طرف مقابل را محکوم نماید، اصلاٌ به دنبال تفاهم نیست، اصلاٌ به فکر و نظر طرف مقابل اهمیت نمی‌دهد. نتیجه‌ی این نوع گفت و گوها هم عصبانیت وکینه و دلخوری است. نه به اندوخته‌های علمی کسی افزوده می‌شود و نه دل‌ها نسبت به هم مهربان تر می‌گردد.

کلیپ پیامبر عزیز ما – سلام بچه ­ها

 http://film.tebyan.net/film/146149

نمایش ولادت پیامبر (ص)

بچه ها، شانه به سر تصميم گرفته بود یه مسابقه در چمنزار برگزار كنه، به خاطر همین همه روجمع كرد و براشون یه قصه ی واقعی تعريف کرد، ولی نه تمام قصه رو. بعد ازشون خواست که برن و پرس و جو كنن و ببينن كه ته اين قصه چي ميشه؟

شانه به سر: يكي بود يكي نبود، زير گنبد كبود غير از خدا هيچ كس نبود، روزگاران قديم يك پادشاهي زندگي مي كرد به اسم ابرهه كه دوست داشت همه چيز مال خودش باشه و همه بهش توجه كنن. اون دوست داشت معروفترین آدم روی زمین باشه.  کاخ های بزرگ می ساخت ساختمون های زیبا، تا خبر یه سرزمین جدید بهش می رسید زود دلش مي خواست كه مثل اون سرزمین رو داشته باشه.

يك روز براش خبر آوردن كه يك جايي هست به اسم خانه كعبه، كه مردم زیادی ميرن اون جا برای زيارت. ابرهه تصمیم گرفت که یک جایی قشنگ تر و زیبا تر از خانه کعبه درست کنه. بعد از مدتی یک ساختمون خیلی قشنگی درست کرد اما سربازاش خبر اوردن که مردم هنوز هم میرن خونه کعبه و نمیان دیدن این ساختمون جدید! خيلي عصباني شد گفت چرا بايد برن اون جا؟!؟ چرا نميان كشور من!؟! حالا كه اينطور شد من ميرم و كاري ميكنم كه كعبه خراب بشه، تا مردم فقط بیان این جا!

قورقوري: من از مامانم پرسيدم ، مامانم گفت كه اون روزا پادشاه های کشور ایران که آدم هاي بدي بودن و خيلي ظلم و ستم مي كردن، کاخ های بزرگی داشتن و به قسمت جلوی اون کاخ ها  ایوان می گفتن. بالای یکی از این ایوان ها رو یک جور قشنگی درست کرده بودن و بهش طاق كسري می گفتن و از همون قصر به مردم ظلم می کردن و نقشه های بد می کشیدن. اما اون سال توي يك روز خاص قسمت های بالای اون طاق کسری می ریزه و یا این که خیلی محکم و عظیم بوده خراب می شه.

شانه به سر: افرين قورقوري جون، درسته، طاق كسري شكسته و خراب می شه ( اين قسمت ميتواند به عنوان تاكيد گفته شود كه اگر بازيگر اين نقش نتوانست منظور را برساند شخص دوم يعني شانه به سر موضوع را جا بياندازد). 

گل مينا: من هم از مامانم شنيدم كه مادرربزرگش بهش گفته بوده كه برخی ازمردم اون زمان ها يك سري مجسمه درست كرده بودن و بجاي خدای مهربون بت مي پرستيدن. اون ها بت ها رو جایی به اسم بت خونه می ذاشتن و اون جا بت هاشون رو عبادت می کردن. توي سال فيل تو یه روز خاص همه  بت هايي كه توي بت خونه بودن خودشون افتادن و شكستن.

شانه به سر: افرين مينا جون، درست گفتي اون روز خاص همه بت ها افتادن و شكستن (اينجا بستگي به سطح بچه ها مي تواند در مورد اين موضوع شانه به سر توضيح دهد كه اين نشانه اين بوده كه دارد يك اتفاق مهم مي افتد و ديگر بت ها نبايد پرستيده شوند.)

گل مینا: مامان من هم برام توضيح داده كه اون سال، توي يك روز خاص آتيش آتشكده كه هيچ وقت خاموش نمي شده خاموش شده، مامانم گفته که آتشکده جایی بوده که مردم آتیشی رو روشن کرده بودن و آتيش رو به جاي خدا مي پرستيدن و براشون خيلي مهم بوده كه اون آتيش خاموش نشه.

شانه به سر: افرين دوستای خوبم، همه تون درست گفتين، و واقعا این اتفاقایی که براتون خیلی عجیب و جالبه افتاده. حالا ببينم كي مي دونه كه اون روز خاص توي سال فيل، چه روزي بوده؟ حتما باید روز خیلی مهمی می بوده که این همه اتقاق بزرگ و مهم توش افتاده. یه راهنمایی دیگه بکنم؟ حتما یه اتفاق خیلی خوب افتاده که چیزای به این بدی از بین رفتن.

انیمیشن معجزات زمان ولادت پیامبر (ص)

http://film.tebyan.net/film/132687

                                 هزار هزار ستاره                      از آسمون می باره

                            شادی فراوون شده                  هیچ کسی غم نداره

                                            (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

                           گل گل گل ، گل اومد                     به به به بهاره

                                      کبوتر نامه بر                        پیام شادی داره

                                             (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

                              بلبل شاد و خندون               رو تاب گل سواره

                               چه چه چه میخونه           چه شور و حالی داره

                                               (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

                                 هزار هزار ستاره                      از آسمون می باره

                            شادی فراوون شده                  هیچ کسی غم نداره

                                            (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

                           گل گل گل ، گل اومد                     به به به بهاره

                                      کبوتر نامه بر                        پیام شادی داره

                                             (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

                              بلبل شاد و خندون               رو تاب گل سواره

                               چه چه چه میخونه           چه شور و حالی داره

                                              (تولد پیامبره دوباره (تکرار دسته جمعی

کار در منزل

داستان 21 دانه خرما یا در صورت امکان متن پرزی را پرینت گرفته به بچه ­ها بدهید و از آن­ها بخواهید از پدر یا مادر خود بخواهند آن را برایشان بخواند و مانند کتاب داستان آن را نگاه دارند و با شنیدن آن چیزهایی که در این برنامه آموخته ­اند را برای والدین خود بازگو کنند و سعی به عمل به این ویژگی­ های اخلاقی داشته باشند.

از بچه­ها بخواهید تمرین بخشش، مهربانی و گذشت را هم فراموش نکنند.

پایان/ نتیجه گیری و دعای فرج:

بچه ها امیدوارم از مراسم امروز راضی باشین و کلی هم چیز یاد گرفته باشین..

کیا می تونن خیلی سریع بگن چه چیزایی امروز درباره ی پیامبر مهربونمون یاد گرفتیم؟

بله ما امروز متوجه شدیم که پیامبر عزیز ما انقدر پاک و آسمونی بودن که با اومدنشون به این دنیا، بعضی از مکان های که توش ظلم می شد یا بت ها پرستش می شدند از بین رفتن. ما بیشتر پیامبر عزیزمون رو شناختیم و فهمیدیم که ایشون چقدر مهربون بودند با همه مخصوصا بچه ها. ایشون همه ی صفات خوب رو داشتن و مردم رو به داشتن اون صفت ها دعوت می کردن. به همه می گفتن که مهربون باشین، خوشرو باشیم و اخم نکنیم، تمیز و خوشبو باشیم، امانت دار باشین، به هم کمک کنین و خدای مهربون رو بپرستین.

بچه ها آخرین امام ما حضرت مهدی عجل الله فرجه نوه ی حضرت رسول اکرم هستند که الان زنده هستند. خدا خبرهای زندگی ما رو به ایشون می رسونه و ایشون ما رو دعا می کنن. ایشون به خاطر ظلم و ستم آدم های بد و گناهان آدم ها غایب هستند تا زمانی که خدا بهشون اجازه بده که ظهور کنن. بچه ها! همون طور که پیامبر ما خیلی مهربون بودند و به همه کمک و راهنمایی می کردن که آدم های خوبی باشن، امام زمان ما هم خیلی مهربون هستند و منتظر هستند که خدا بهشون اجازه بده که ظهور کنن و مردم رو به همه خوبی ها دعوت کنن و دنیا رو پر کنن از زیبایی ها و خوبی ها. ما هم سعی می کنیم که از پدربزرگشون یعنی پیامبر (ص) یاد بگیریم و مثل ایشون عمل کنیم تا آدمای خیلی خوبی باشیم و یار امام زمانمون باشیم. پس یادتون باشه از این جا که بیرون رفتین چیزایی که امروز گفتیم رو یادتون نره و بهشون عمل کنین. حالا هم پاشین تا به اون حضرت تولد پدر بزرگ عزیزشون رو تیریک بگیم و دعا کنیم که اون حضرت سلامت باشند و خدا هر چه زودتر اون حضرت رو ظاهر کنه تا آدم های بد رو از بین ببرند.

بیایید همه باهم رو به قبله بیاستیم و دست هامون رو ببریم بالا و دعای فرج رو باهم بخونیم.

خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان