برنامه­ ی ولادت حضرت علی (ع)  سطح یک

موضوع کلی: بحث تاریخی در مورد ولادت و زندگانی حضرت علی (ع) – آشنایی با فضائل امیر المؤمنین (ع) – تشکر از پدر

    • اهداف:
    1. آشنایی بیشتر با کعبه، خانه­ ی خدا و قبله‌گاه مسلمانان
    2. آشنایی با بحث تاریخی ولادت امیر المؤمنین (ع)
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. جعبه دستمال کاغذی
    2. کاغذ رنگی سیاه در اندازه A4
    3. یک قطعه مقوای معمولی
    4. روبان یا پارچه‌ی باریک به رنگ طلایی
    5. چسب ماتیکی و نواری
    6. قیچی
    • زمان: 20 دقیقه

    image001

    جعبه دستمال کاغذی را مطابق تصاویر به دو نیم کنید. برای پوشاندن قسمت باز جعبه قطعه ای از مقوای معمولی را ببرید.

    image002

    مقوای معمولی را مانند شکل در قسمت باز جعبه از داخل و یا خارج بچسبانید.

    image003

    پوشاندن مکعب با کاغذ سیاه:

    برای راحتی کار شرکت کنندگان، قبل از شروع برنامه ضلع بالایی مکعب را در وسط کاغذ قرار داده و دور تا دور آن را با خودکار ترسیم کنید. به این ترتیب محل چسباندن مکعب به طور دقیق مشخص شده است.

    image004

    مستطیل ترسیم شده در مرحله ی قبل را کاملا چسب بزنید و ضلع بالایی مکعب را بر روی آن قرار داده کمی با دست فشار دهید تا کاملا در جای خود ثابت شود. دو طرف کاغذ را چسب زده و به اضلاع بزرگتر مکعب بچسبانید.

    image005

    برای دو ضلع دیگر، درست مانند روشی که می خواهید جعبه را با کاغذ، کادو کنید، عمل کنید.  کاغذ را مانند تصویر تا زده و بچسبانید.

    image006

    این مرحله را برای ضلع دیگر، تکرار کنید.

    image007

    از مقوای معمولی چهار مستطیل به ابعاد 3.5 *1 سانتی متر و دو مستطیل به ابعاد 5*1 سانتی متر قیچی کنید. یک روبان به طول 40 سانتی مترتهیه کنید.

    روبان را مطابق تصویر زیر دور تا دور کعبه در قسمت بالای مکعب بچسبانید. به این منظور قسمت ابتدا و انتهای آنرا با چسب نواری محکم کنید. هر یک از مقواهای مستطیل شکل بزرگ را بر روی اضلاع کوچکتر مکعب، در زیر روبان بچسبانید. مستطیل های کوچک را روی اضلاع بزرگ کعبه با کمی فاصله بچسبانید.

    image008

    می­ توانید برای نشان دادن محل شکاف روی کعبه از ماژیک نقره­ای یا مداد سفید استفاده نمائید.

    image009

    • اهداف:
    1. توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
    2. شناختن بیشتر امیر المؤمنین (ع) و داستان تاریخی ولادت ایشان.
    3. اهمیت پدر و احترام و محبت و تشکر از زحمات او.
    4. آشنایی با سوره‌ی شورا و آیه­ ی مودت و معنی آن.
    • زمان : 10 دقیقه

    سلام بچه‌ها! حالتون خوبه؟ شاد و خوشحال هستین؟ دوست دارین بیشتر شاد باشین و بهتون خوش بگذره، چیزای جدید و خوب هم یاد بگیرین؟ خوب حالا قبل از اینکه بخوایم بفهمیم امروز چرا دور هم جمع شدیم و جشن گرفتیم و شادیم، با هم یک آیه­ی نورانی از قرآن رو بخونیم تا همونطور که خدا از ما خواسته، کارمون و جشنمون رو با یاد خدا شروع کرده باشیم و جشنمون رو با خوندن آیات قرآن که صحبت­های خداوند مهربان با ما هست نورانی کرده باشیم. می­خوایم یک آیه بخونیم که چون آیه ­ی مهمیه اسم داره و به آیه­ی مودت یعنی محبت معروف شده. این آیه در سوره­ی شورا هست.

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی

    بگو در مقابل رسالتم از شما پاداشی نمی­خواهم مگر دوستی و محبت به خویشاوندانم.

    پیامبر اکرم (ص) در مقابل کار بزرگی که بر دوش گرفته بودن و برای مردم انجام می­دادن، از مردم هیچ درخواستی نکرده بودن. در صورتی که ماها شاید وقتی کار بزرگی برای کسی انجام می­دیم توقعاتی داشته باشیم و به فکر خودمون هم باشیم ولی پیامبر اینطور نبودن و کاملا برای خداوند کار سخت هدایت مردم رو بر عهده گرفته بودن و سختی­هاش رو با جون و دل قبول کرده بودن و به دوش می­کشیدن. و این نشون می­داد که ایشون به درستی پیامبر و فرستاده­ی خدا هستند و هدفشون خدایی هست. ولی خداوند در این آیه می­فرماید که ای پیامبر، به مردم بگو که در مقابل زحماتی که براشون می­کشی و سختی­ها و آزارهایی که تحمل می­کنی مردم نزدیکان و خویشاوندانت رو دوست بدارن. این دوست داشتن، یه دوست داشتن معمولی نبود، بلکه وقتی خدای مهربون به مردم می­گه که اجر و پاداش این زحمت بزرگ پیامبر، این دوست داشتن هست، معلوم می­شه که نزدیکان پیامبر برای خدای مهربون ارزش خیلی بالایی دارند. و باز معلوم می­شه که خداوند خواسته پیش­بینی کنه که بعد از پیامبر، مردم باید سراغ خانواده پیامبر برن و طوری عمل کنند که اون­ها خوشحال باشند تا راه پیامبر که هدایت مردم بوده ادامه پیدا کنه. اگه گفتین منظور خداوند از نزدیکان پیامبر چه کسانی بوده؟ بله، اونطور که خود پیامبر و امامان ما این آیه رو توضیح دادن، منظور از نزدیکان پیامبر تنها دختر پیامبر یعنی حضرت زهرا (س) و همسر ایشون یعنی امیرالمؤمنین (ع) و فرزندانشون هستن.

    این خیلی مهمه که ما از زحمات هر کسی که برامون زحمت می­کشه، قدردانی کنیم. این خوب نیست که نسبت به اون زحمات بی­تفاوت باشیم. برای همین، ما وظیفه خودمون می­دونیم که وقتی خدای مهربون، پیامبر خوب ما حضرت محمد (صلوات بلند) رو برای راهنمایی ما فرستاده و گفته باید به عنوان تشکر از تلاش­های او، نزدیکانش رو دوست داشته­باشیم، ما هم همین کار رو بکنیم.

    بچه­ها! به نظر شما ما چه جوری می­تونیم این وظیفه­مون رو بخوبی انجام بدیم؟

    یکی از راه­هایی که می­تونه به ما کمک کنه تا نزدیکان پیامبر رو بیشتر و بیشتر دوست داشته­باشیم، اینه که اون­ها رو بیشتر بشناسیم. خوبی­هاشون و کارهای مهمی که برای ما انجام داده­اند رو بهتر بشناسیم. مثلا داستان­های زندگی حضرت علی و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه امام­هامون رو بخونیم و این طوری به اون­ انسان­های مهربون و خدایی نزدیک بشیم و محبتشون در دلمون بیشتر و بیشتر بشه و سعی کنیم شبیهشون بشیم و شبیه اون­ها رفتار کنیم.

    یه چیز جالب هم هست که خوبه همه­مون بهش توجه کنیم. و اون اینه که الآن روی کره زمین، کسی که از همه به پیامبر نزدیکتر هست و جزء خانواده و اهل بیتشون به حساب میاد، کیه؟ بله، امام زمان ما. خب، یعنی ما باید طبق این آیه قرآن، الآن چه کسی رو دوست داشته­باشیم؟ آفرین، امام زمانمون رو. پس باید باز سعی کنیم که چی؟ که امام زمانمون رو هم بهتر و بیشتر بشناسیم تا این باعث بشه که بیشتر دوستشون داشته­باشیم.

    خب یه دست و هورای خیلی قشنگ و پر از انرژی بزنین تا من موضوع جشن امروز رو براتون بگم.

    داستان تولد بزرگ مرد عالم

    دیگر زمان به دنیا آمدنش بود. مادرش به کنار خانه کعبه رفت. دست به دعا برداشت و از خدای مهربان خواست تا به او در به دنیا آمدن فرزندش کمک کنه که ناگهان دیوار کعبه شکافته شد و مادر وارد خانه کعبه شد و بعد، دیوار دوباره به شکل اولیه خودش برگشت. مردم که این اتفاق را دیدند، هر چه سعی کردند که در خانه خدا را باز کنند نتونستند. پس فهمیدند که این اتفاق عجیب از طرف خدای مهربانه.

    بعد از سه روز مردم دیدند که دیوار دوباره شکافته شد و مادر در حالی که نوزاد خود را در بغل داشت از اونجا بیرون آمد.

    بچه ها همونطور که فهمیدین، امروز روز تولد بهترین مرد عالم و یار و همراه و دوست پیامبر عزیز ما، حضرت علی (ع) هست و ما این جا جمع شدیم که شادی کنیم و خدا رو به خاطر دادن این نعمت بزرگ و این امام مهربون شکر کنیم. تازه، به همین خاطر ما این روز عزیز رو به عنوان روز پدر هم جشن می­گیریم و چه خوبه که برای تشکر از زحمتایی که پدرهامون برای ما می­کشن، براشون یه هدیه که می‌تونه یه نقاشی، یه کاردستی و یا یه چیز کوچیک باشه تهیه کنیم و بهشون بیشتر محبت کنیم و به حرفاشون گوش بدیم.

    • اهداف:
    1. افزایش جذابیت جشن
    2. افزایش مهارت‌های شنیداری و انتقال مفاهیم و اهمیت الگو برداری از رفتار خوب پدرهایمان.
    • زمان: 10 دقیقه

    بازی پدر من!

    از بچه­ ها بخواهید که هر یک در گوش دوست خود یک صفت و یا یک رفتار پدر خود را که دوست دارند و سعی می­کنند خود هم، همان گونه باشند را بگویند. پس از آنکه همه­ی بچه­ ها این کار را انجام دادند، از هر یک از آن­ها بخواهید آنچه که دوستشان در مورد پدرش گفته را به همه بگویند و همه برای پدر او دست بزنند و هورا بکشند.

    • اهداف:
    1. آشنایی با فضائل اخلاقی امیر المؤمنین (ع).
    2. آشنایی با اهمیت مهمان دوستی و مهربانی و بخشندگی.
    • زمان : 15 دقیقه

    به خاطر مهمان

    حضرت علی (ع) خیلی ناراحت بودند. یونس گفت: شاید بچّه ­هایشان مریض هستند! دوستش سالم گفت: نکند برای همسرش حضرت زهرا (س) اتّفاقی افتاده باشد!

    همه نگران بودند. آن­ها قرار گذاشتند وقتی به دیدن حضرت علی (ع) رفتند، دلیل این ناراحتی را بپرسند. ظهر که شد، همه پا به مسجد گذاشتند. در آن جا وقتی نگاه هر کدام از آن­ها به حضرت علی (ع) افتاد، دوباره تعجّب کردند. چهره­ ی حضرت هنوز هم غمگین بود.

    سرانجام، یونس طاقت نیاورد. جلو رفت و پرسید: «ای امیر مؤمنان، ما امروز شما را ناراحت و غمگین دیدیم. نکند اتّفاق بدی افتاده است؟»

    حضرت علی (ع) لبخند کم­رنگی زد و جواب داد: «هفت روز است که هیچ میهمانی به خانه­ ی ما نیامده است! برای همین ناراحت هستم.»

    رفتار با خدمتکار

    امام علی (ع) روزی با خدمتکارش قنبر به بازار رفتند. حضرت دو تا پیراهن خرید که قیمت یکی بیشتر از آن یکی بود. وقتی به خانه برگشتند، امام پیراهن گران‌تر را به قنبر داد و گفت: بپوش! قنبر گفت: نه من خدمتکار شما هستم؛ آن پیراهن ارزان را به من بدهید. این گران و بهتر است و برازنده شماست.

    امام علی (ع) فرمود: تو جوانی و این پیراهن خوب، در تن تو زیباتر است. و ادامه داد: از پیامبر (ص) شنیدم که می‌فرمود: غذا و لباس خدمتکارانتان از خودتان کمتر نباشد.

    • اهداف:
    1. در وصف مولا علی (ع).
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور یا وسیله­ ی پخش و بلندگو.
    • زمان: 5 دقیقه

    • اهداف:
    1. ایجاد فضای محبت آمیز میان بچه­ ها و امام عصر (عج)
    2. آشنا کردن بچه­ ها با مقدمات ظهور امام زمان (عج) و تاریخ ظهور و آنچه پس از ظهور رخ خواهد داد.
    3. رفع شبهه خشونت ظهور و بعد از ظهور با تبیین این که بسیاری از مردم خوب دنیا به اما عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ایمان می ­آورند و یاور ایشان می ­شوند.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. ميز و صندلي، كتاب
    2. بازيگران : يك خانم در نقش مادر، يك دختربچه در نقش نازنین (حدودا نه يا ده ساله)
    • زمان : 15 دقیقه

     

     

    نمایش تشکر از پدر

    صحنه : خانه

    شروع صحنه : (در باز می ­شود و نازنین کیف مدرسه به دست وارد صحنه می­ شود)

    نازنین (با صدای بلند) : سلام، من برگشتم، کجایی مامان جون؟

    مادر (ملاقه به دست وارد صحنه می­ شود) : سلام دخترم، خسته نباشی! چه خبرا؟

    نازنین (با خوشحالی) : مامان جون، یک خبر خوب! امروز تو امتحانم بهترین نمره ­ی کلاس رو گرفتم!

    مادر : چقدرعالی! آفرین دختر پرتلاش من! حالا برو لباس­هات رو عوض کن و دست و صورتت رو بشور، الان است که بابا از راه برسه!

    نازنین (کمی هوا را بو می­ کشد) : راستی مامان! چه بوهای خوبی میاد! کیک پختی برام؟

    مادر (می­خندد) : برای تو که نه! در حقیقت برای بابا جون پختم! غذای مورد علاقه­ اش رو هم امروز درست کردم تا حسابی غافلگیرش کنیم!

    نازنین (کمی تعجب می­کند) : غافلگیر؟ چرا ؟ مگه امروز چه خبره؟

    مادر (او هم کمی تعجب می­کند) : نازنین جون! به همین زودی یادت رفت؟ من که از یک هفته پیش بهت گفتم امروز روز پدره و می­خوایم بابا رو خوشحال کنیم!

    نازنین (ناگهان ناراحت می­شود) : وایییییی…….. مامان جون! دیدی چی شد؟ من یادم رفت که برای  بابا جون هدیه بخرم!…وای …قرار بود که با خاله جون بریم خرید و از پول­های پس اندازم برای بابا یک هدیه­ی قشنگ بخرم ……اما یادم رفت! حالا چی کار کنم؟

    مادر (دستی به سر نازنین می­کشد) :  اشکالی نداره دخترم! اتفاقی نیفتاده که! حتما خاله هم سرش شلوغ بوده و یادش رفته به تو یادآوری کنه! حالا امروز رو از بابا خوب پذیرایی می­کنیم و بهش تبریک می­گیم، فردا خودم تو رو به بازار می برم تا با هم هدیه بخریم.

    نازنین (هنوز اخم­هایش درهم است) : باشه، مامان جون، هرچی شما بگید، ولی من دلم می­خواست که امروز هدیه­ام رو به بابا بدم و اون رو خوشحالش کنم! خیلی بد شد!

    مادر : خب دخترم! دیگه بهش فکر نکن، بلند شو و زودتر لباس­هات رو عوض کن

    (در همین موقع صدای در می­ آید و به دنبال آن صدای پدر شنیده می ­شود)

    پدر : صاحب­ خونه ­ها! سلام! (پدر وارد می­ شود)

    مادر (با لبخند) : سلام آقا! خسته نباشید!

    نازنین: سلام باباجونم!

    پدر : به به! سلام به خانم خونه و دختر گل بابا! ممنونم! شما هم خسته نباشید! عجب بوهای خوبی توی خونه پیچیده! خانم! باز که خودتون رو به زحمت انداختید! ( روی صندلی می­ نشیند)

    مادر : اختیار دارید، چه زحمتی! آخه امروز، روز شماست!

    نازنین (رو به پدر) : آره بابا جون!  روزتون مبارک باشه! (با حالتی غمگین کنار پدرش روی صندلی می­نشیند)

    پدر : خب …خب … دختر گلم ….چی شده؟ چرا اخمات تو همه؟

    نازنین (با صدایی غمگین) : بابا جون، من می­خواستم که برای روز پدر برای شما یک هدیه خوب بگیرم تا اینطوری از زحمات شما تشکر کنم و خوشحالتون کنم اما….اما …فراموش کردم که هدیه بخرم!

    پدر (می­ خندد) : ای بابا، دخترم! این که موضوع مهمی نیست!

    مادر : راستی نازنین جون! به بابا گفتی که تو امتحانت، بهترین نمره ­ی کلاس رو گرفتی؟

    پدر (با خوشحالی رو به نازنین) : بفرمایین! تو که گفتی برای من هدیه ­ای نگرفتی؟ پس این چیه؟

    نازنین (با تعجب) : کدوم هدیه بابا جون؟ من که منظورتون رو نمی ­فهمم!

    پدر (با مهربانی دستی به سر نازنین می­کشد) : ببین دخترم! هدیه که نباید حتما یک چیز خریدنی باشه! یک حرف خوب یا یک کار خوب هم می­تونه هدیه باشه. همین که تو تلاش کردی و شاگرد خوبی هستی برای من کافیه. اینکه نمره خیلی خوب توی امتحانت گرفتی هم خیلی خوبه و برای من مثل یه هدیه است، اونم یک هدیه­ی خیلی خوب از طرف یه دختر خوب که من خیلی از گرفتنش خوشحال شدم.

    مادر : نازنین جان! تو با تلاشت نشون دادی که قدر زحمات پدرت رو می­دونی. در واقع ما هرکس رو که دوست داریم، می­تونیم با انجام دادن کارهای خوبی که خوشحالش می­کنه، ازش تشکر کنیم.

    نازنین (با خوشحالی رو به پدر) : بله بابا جون؟ شما واقعا خوشحال شدید؟

    پدر (با خنده) : آره دخترم! خیلی زیاد! اونقدر که از شدت خوشحالی حسابی هم گرسنه­ام شده و دوست دارم که زودتر دستپخت مادرت رو بخورم!

    مادر (با خنده) : چشم، الان می­رم غذا رو می­کشم! (و از صحنه خارج می­شود)

    پدر (رو به نازنین) : ببین نازنین جون، حالا که حرفش پیش اومد، یادته که قبلا در مورد امام زمانمون حضرت مهدی (عج) باهات صحبت کردم و گفتم که ایشون مثل یک پدر مهربون همه­ی بچه­ها رو خیلی دوست دارند، تو هم گفتی که ایشون رو خیلی دوست داری؟

    نازنین: بله بابا جون، خوب یادمه.

    پدر : خوب، تو می­تونی با انجام دادن کارهای خوب، ایشون رو هم خوشحال کنی، مثل امروز که منو خوشحال کردی.

    نازنین: اتفاقا از اون روز تا الان من فکر می­کردم که چطور می­تونم اماممون رو خوشحال کنم. ممنونم بابا جون که بهم یاد دادی. حتما سعی می­کنم که از این به بعد کارهای خوب بیشتری انجام بدم تا امام زمانم یعنی پدر  و امام مهربونم ازم راضی باشن.

    پدر : آفرین دختر گلم! حالا پاشو بریم دستمامون رو بشوریم که الان مامان غذا رو میاره!

    نازنین: چشم، بریم بابا جون!

    • اهداف:
    1. آشنایی با امام زمان و کسی که خداوند آمدنش رو برای نجات انسان ­ها وعده داده­است.
    2. آشنایی با تاریخ ظهور مهدی موعود (عج) و چگونگی حرکت ایشان برای از بین بردن ظلم و ناپاکی­ ها و چیره کردن نور بر عالم.
    3. آشنایی با رکن و مقام و محل ظهور حضرت.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. نیاز به پروژکتور، بلندگو و محل مناسب برای پخش پرزی
    • زمان :  20-15 دقیقه

    اسلاید 2:

    مرد بزرگ عالَم         امام اول ماست

    حضرت مولا علی (ع)       پاسخ این معماست

    قصه زندگیش رو           حالا قشنگ بده گوش

    می­ خوام براتون بگم       ای بچه­ های باهوش

    مادرشون حضرت       فاطمه بنت اسد

    سیزده ماه رجب         کنار کعبه اومد

    در حال راز و نیاز       آروم می­ گفت خدایا

    یه کاری کن بچه ­ام       آسون بیاد به دنیا

    صدای اون و شنید              خدا که مهربونه

    یک دفعه دیوار شکافت            فاطمه رفت تو خونه

    بچه ­ی اون تو کعبه             قدم گذاشت به دنیا

    این افتخار در عالم            مال اونه؛ بچه ها

    اسلاید 3 و 4:

    اسم باباشون چیه ؟                (( ابوطالب)) عزیزان

    که بوده مرد خوبی              مهربون و با ایمان

    اسم مادرشون هم              فاطمه بنت اسد

    حالا برای کودک          یه اسم خوب می­خواستن

    به دستور خداوند         نام ((علی)) گذاشتن

    اسلاید 5:

     

    افتخار دیگری          که هست مال این پسر

    اینه که اون بزرگ شد       تو خونه­ی پیامبر

    اسلاید 6:

    او مهربان­ترین بود     دوست پیر و جوون بود

    هم بازیه مهربون،        پدر بچه ­ها بود

    اسلاید 7:

    به من می­گین بچه ­ها   کی از همه سریعتر

    پیامبر رو قبول کرد    نماز رو خوند قشنگ­تر؟

    حضرت علی، خدیجه      نماز می‌خوندن تنها

    پشت سر پیامبر     آخرین  رسول خدا

    اسلاید 8:

    قوی؛ شجاع؛ دلاور      شد یه جوون رشید

    در راه دین اسلام         با دشمنا می­جنگید

    اسلاید9-10:

    در یکی از شب‌ها      پیامبر عزیز ما

    فهمید که دشمناشون      می‌خوان بیان شبونه

    با شمشیرای تیزی      حمله کنن بهشون

    علی که این رو شنید      جای پیامبر خوابید

    تا که رسول خدا      بدون سر و صدا

    از مکه خارج بشن       به مدینه وارد بشن

    اینم اون افتخاره      که رسوا کرد دشمنو

    اسلاید 11:

    بخشندگی هم یکی     از صفتای مولاس

    فقط اینو بگم که      اون از مهربون ترین‌هاست

    حتی سر نماز هم      به یاد مستمنداس

    یه روز همه تو مسجد      دیدن که مولا دادش

    انگشتری به فقیر      تا اونم خوشحال باشه

    این کار او باعث شد      تا که همه بدونن

    اون بهترین آدمه       فکر همه مردمه

    اسلاید 13:

    در روز عید غدیر     مولا علی شد امیر

    در اون روز نورانی     دین اسلام کامل شد

    دست علی تو دست

    پیامبر اسلام شد

    بچه‌ها جون چه خوبه        که آقای ما علیه

    قوی و مهربونه     ما رو خیلی دوست داره

    بیایین همه با هم     ایشون رو دوست بداریم

    و الگومون بدونیم

    اسلاید 12:

     

     

    حالا بگین ببینم         گل­های نازنینم

    کدومتون می­دونه    همسر مولا کیه؟

    همسر پاک مولا             دختر پیغمبره

    ایشون توی خانم­ها        از همشون بهتره

    با این حساب اینم باز     چهارمین افتخاره

    که غیر مولا علی        هیچکس اونو نداره

    • اهداف:
    1. آشنایی با عید نیمه‌ی شعبان و ظهور امام زمان (عج).
    2. آشنایی با فرهنگ شعرسرایی و ادبیات دینی.
    3. شادی و دست زدن همراه با شعرخوانی فضا را شادمان ­تر خواهد کرد.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. مربی سعی کند قبل از مراسم، زیبا خواندن اشعار را تمرین کند و حتی المقدور اشعار را حفظ باشد.
    2. از بچه‌ها بخواهید قسمت‌های ساده‌تر اشعار را با هم بلند بخوانند و ایجاد فضای شادی بکنید.
    • زمان :10-5 دقیقه

    • اهداف:
    1. انتقال احساسات بچه ها نسبت به امام زمان به یکدیگر.
    2. آشناتر کردن بچه ­ها با هم و بالا بردن دقتشان.
    3. آشنا کردن بچه ­ها با فرهنگ صحبت با امام زمان (عج) و نامه نوشتن به ایشان.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تکه ­های کاغذ
    2. مداد یا خودکار به تعداد کافی
    • زمان : 20 دقیقه

    میلاد علی (ع)

    مکه شد پر از                 خنده و سرور

    مکه شد پر از                  بوی عطر و نور

    شد تولد                          حضرت علی (ع)

    شد تولد                          بهترین ولی

    ****

    شیعه­ی علی (ع)             بوده رستگار

    دشمن علی (ع)              شده زشت و خوار

    مهر او نشست                 توی قلب من

    روز و شب از او                 گفته ام سخن

    ***

    ای علی (ع) تویی              رهبر و امام

    صحبت تو هست              بهترین کلام

    مهرت ای علی (ع)           از سعادت است

    یاد و نام تو                      یک  عبادت است

    ****

    بچه‌ها

    مولا علی شب که می­شد       غذا و خرما بر می­داشت

    می­برد واسه گرسنه­ها           اون­ها رو تنها نمی­ذاشت

    با یتیما بازی می­کرد               دست رو سراشون می­کشید

    می­گفت به مردم همیشه        با اون­ها مهربون باشید                   

    شاعر: نجمه سادات هاشمی

    ****

    فرشته بوسه می زند

    به دست تو به پای تو

    فرشته بوسه می زند

    به روی باصفای تو

     

    برای شادی دلم

    تو بهترین بهانه ای

    تو معنی قشنگی و

    بهشت جاودانه ای

     

    تمام آن بزرگی و

    قشنگی نجف تویی

    صدف شود اگر دلم

    درخشش صدف تویی

     

    خوشم به اینکه شیعه­ی

    علی و آل حیدرم

    خوشم به اینکه بوده او

    امام پاک و رهبرم

     

    دختر گریان

    امام خوب ما علی (ع)                      وقتی که به بازار رسید

    اوهو اوهو اوهو اوهو                       صدای گریه ای شنید

    نزدیکیش دختری رو دید                      که بر زمین نشسته است

    مقداری خرمای خراب                     گرفته در میان دست

    فوری آمد کنار او                           «چیه؟ چیه؟ دختر من ؟

    چکار شده به من بگو                     گریه نکن حرفی بزن»

    من کمی خرمای سیاه                   خریده ام از این آقا

    همه خراب است ولی او                 نمی دهد پول مرا

    امام علی همراه او                       آمد پیش خرما فروش

    گفت: پول دختر را بده                      خرمای بد هم نفروش

    خرمای خوب خرید و شاد               رفت سوی خانه مثل باد

    امام علی خنده به لب                  به راه خود ادامه داد

    • اهداف:
    1. آشنایی با کعبه و ارکان و مقام ابراهیم و حِجر اسماعیل.
    • مواد لازم/شیوه اجرا:
    1. تصویر انتهای فایل را پخش بفرمائید.
    2. پرژکتور
    • زمان: 5 دقیقه

    • اهداف:
    1. بالا بردن سطح یادگیری و به خاطر­سپاری به وسیله­ ی ادامه ­ی کار مرتبط با برنامه در منزل.
    2. آشنایی با فرهنگ جشن گرفتن برای ولادت امام زمان (عج).
    • مواد لازم/شیوه اجرا:
    1. پرینت از داستان انتهای فایل.

    پایان/ نتیجه گیری و دعای فرج:

    خب بچه ­ها امیدوارم خسته نشده باشین و بهتون خوش گذشته باشه. دوباره عیدتون مبارککککک. روز پدرهاتون مبارک باشه. بچه­ ها حواستون باشه که وقتی پدرتون رو دیدید بپرین بغلشون و ببوسینشون و بهشون تبریک بگین و به خاطر همه­ ی کارهایی که براتون می­کنن و زحماتی که می­کشن ازشون تشکر کنین.

    خب، بگین ببینم از چیه جشن امروز خوشتون اومد؟ چی یاد گرفتین؟ (بهتر است به بچه­ ها اجازه دهید یافته ­های خود را به بقیه انتقال دهند)

    بله همونطور که همتون خیلی خوب به برنامه دقت کرده بودین و خوب یاد گرفتین، امروز روز ولادت حضرت علی (ع) بود و فهمیدیم که ایشون به طور خیلی خاص در داخل خانه­ ی خداوند یعنی کعبه به دنیا اومدن و نام ایشون رو هم خداوند “علی” گذاشتن و ایشون در کنار پیامبر بهترین مخلوق خدای مهربون هستن.

    و باز فهمیدیم که امام اول ما یعنی امیرالمؤمنین (ع) همیشه در کنار پیامبر و یار ایشون بودن و اولین مردی بودن که به پیامبر اسلام ایمان اوردن و مسلمان شدن. دیگه با شنیدن نام ایشون تو ذهن ما مهربانی و شجاعت و بخشندگی میاد و حس افتخار به داشتن همچین امام عزیزی که ما به عنوان راهنما و یار پیامبر ایشون رو قبول داریم و ازشون پیروی می­کنیم. و این که ایشون همسر کی بودن بچه­ ها؟ بله همسر تنها دختر پیامبر و بهترین زن عالم یعنی همسر حضرت زهرا (س) بودن. پس ایشون هم باید بهترین مرد عالم باشن که لیاقت همسری حضرت زهرا رو داشتن و فرزندانی تربیت کردن که خداوند به ما دستور داده به اون­ها محبت کنیم و از اون­ها پیروی کنیم همونطور که در آیه­ی مودت خوندیم. حالا همه با هم می­ایستیم رو به قبله و برای ظهور کسی که خیلی دوستشون داریم و ازشون پیروی می­کنیم، دعا می­کنیم.

    خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان

    http://film.tebyan.net/film/151746

    • اهداف:
    1. نتیجه­ گیری بحث و انتقال دوباره‌ی مفهوم کلی ظهور امام عصر سلام الله علیه و دنیای پس از ظهور و ارتباط با امام عصر (عج).
    2. پیوند قلبی با حضرت صاحب الزمان علیه السلام و دعا برای ایشان.
    • مواد لازم/شیوه اجرا:
    1. آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه ­ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عج.
    2. سعی شود که متن عربی و ترجمه آن به زبان محلّی هم زمان با تلاوت، نمایش داده­شود.
    3. لب تاپ و بلندگو.
    • زمان: 5 دقیقه

    شعری که در انتهای فایل آمده ­است را پرینت کرده به والدین بچه ­ها بدهید و از آن­ها بخواهید که شعر را برای بچه­ ها بخوانند و مفهوم آن را برای بچه­ ها توضیح دهند و سعی کنند به عناوین مختلف مهر مولا علی (ع) را در دل فرزندانشان بنشانند. می­ توانید به بچه ­ها عکس برگردان یا استیکر هم بدهید که کاغذ شعرشان را تزئین کنند و تا زمانی آن را نگاه دارند و اگر دوست داشتند آن را حفظ نمایند.

    دختر گریان

    امام خوب ما علی (ع)                                                                    وقتی که به بازار رسید

    اوهو اوهو اوهو اوهو                                                                    صدای گریه ­ای شنید

    نزدیکیش دختری رو دید                                                                که بر زمین نشسته است

    مقداری خرمای خراب                                                                    گرفته در میان دست

    فوری آمد کنار او                                                                           “چیه ؟ چیه ؟ دختر من ؟

    چکار شده به من بگو                                                                     گریه نکن حرفی بزن”

    من کمی خرمای سیاه                                                                    خریده ­ام از این آقا

    همه خراب است ولی او                                                                 نمی ­دهد پول مرا

    امام علی همراه او                                                                         آمد پیش خرما فروش

    گفت: پول دختر را بده                                                                 خرمای بد هم نفروش

    خرمای خوب خرید و شاد                                                             رفت سوی خانه مثل باد

    امام علی خنده به لب                                                                    به راه خود ادامه داد