برنامه­‌ی فاطمیه سطح یک

موضوع کلی: آشنایی با تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، اهمیت وفای به عهد با خدا

    • اهداف:
    1. با توجه به عدم حضور هم­زمان بچه­ ها  توصیه می­ شود قبل از شروع رسمی برنامه برای فراگیرانی که زودتر آمده ­اند کاردستی و یا رنگ ­آمیزی مرتبط با این مناسبت انجام شود.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تصویر زیر این فایل به تعداد مدعوین در برگه ­های قطع A4 چاپ شود.
    2. مداد رنگی به مقدار مناسب با توجه به اینکه فراگیران از مدادهای دوستانشان هم استفاده می­ کنند.
    3. حضور یک یا دو مسئول که فراگیران را در رنگ­ آمیزی راهنمایی کند.
    4. می­ توان از چسباندن یک تکه مقوای مشکی در گوشه ­ی عکس برای نشان دادن سوگواری استفاده کرد.
    • زمان: 20-15 دقیقه

    پیش برنامه/ رنگ آمیزی: شهادت حضرت زهرا (س)

    تصویر پیشنهادی در انتهای فایل آمده ­است.

    image001

    image002

    • اهداف:
    1. توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
    2. آشنایی با سوره‌ی کوثر و عظمت و بزرگی حضرت زهرا (س) با توجه به این سوره و شأن نزول آن.
    3. اهمیت آگاهی داشتن از معانی آیات قرآنی.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. به بچه ­ها آداب خواندن قرآن را بیاموزیم. احترام به قرآن، حرف نزدن و خوب گوش دادن و حتی هم­ خوانی کردن، مرتب  و در صورت امکان رو به قبله نشستن، از خدا خواستن برای یاد گیری مفاهیم قرآن و حتی وضو گرفتن. (ایجاد فضای متفاوت و روحانی هنگام تلاوت قرآن باعث می شود این روش در بچه ها نهادینه شود)
    • زمان: 10 دقیقه

    سلام بچه ­ها! حالتون خوبه؟ سلامتین؟ پرانرژی هستین که بتونین حسابی از برنامه­ ی امروزمون استفاده کنین و همه با هم چیزای جدید و خوب یاد بگیریم؟

    حالا برای این که بیشتر انرژی داشته باشین و خدا کمکمون کنه چیزای خوب یاد بگیریم، بیاین با هم بسم الله بگیم و خدا رو یاد کنیم و با خوندن قرآن صحبت های خدای مهربون رو بشنویم و قلبمون رو با نور قرآن نورانی کنیم. حالا یه سوره­ای که حتما بیشتریامون بلدیم رو با هم می­ خونیم. موافقین سوره ­ی کوثر رو بخونیم؟ کیا بلدن؟ آفرین مثل این که بیشترتون بلدین، پس شروع می­ کنیم.

     بسم الله الرحمن الرحیم … انا اعطیناک الکوثر … فصل لربک و انحر … ان شانئک هو الابتر.

    خب ترجمه این سوره رو هم می­ دونین چی هست؟ اینه بچه ­ها:

    به نام خداوند بخشنده مهربان. ای پیامبر! ما به تو یه چیز خیلی خوب و خیلی زیاد دادیم. پس برای تشکر از این نعمت خیلی زیاد نماز بخون و قربانی بکن. کسی که تو رو ناراحت کرده، خودش فرزنددار نمی­شه.

    بچه­ ها! این سوره یه داستان جالب داره که می­ خوام براتون تعریف کنم:

    بچه ­ها! همه می­ دونیم که پدر و مادرهای ما، ما رو خیلی دوست دارند. پدر و مادرهای ما از خدا خواسته ­اند که خدا ما رو بهشون بده، و خیلی خوشحال هستند که ما بچه ­هاشون هستیم. خدای مهربون به پیامبر ما چند تا بچه داد ولی اون­ها همه توی کودکی از دنیا رفتن و پیامبر مهربون ما هنوز دوست داشتند که بچه ­ای داشته­ باشند. از یه طرف هم چند تا از دشمنانشون پیامبر رو خیلی مسخره و اذیت می ­کردن و بهشون می ­گفتن که تو بچه ­دار نمی ­شی و تنها می­مونی، تو چه پیامبری هستی که خدا بهت بچه نداده؟!

    خدای مهربون سوره کوثر رو بر پیامبر فرستاد و توی اون به پیامبر خبر خوش داد که یه فرزند خیلی مهم و خیلی خوب به ایشون می­ده که از اون فرزند، پیامبر فرزندان زیادی پیدا می­ کنند. بله عزیزای من، خدا به پیامبر دختری داد که اسمش فاطمه بود: حضرت فاطمه زهرا که درود خدا بر ایشون باشه. هر دو تا اسم برای ایشون درسته: هم حضرت فاطمه هم حضرت زهرا.

    یه چیز جالب اینه که حضرت فاطمه که دختر پیامبر بودند، بعد که بزرگ شدند، با حضرت علی که اولین امام ما هستند ازدواج کردند و خدا بهشون چندتا بچه داد و بچه­ هاشون هم باز بزرگ که شدند باز بچه­ های زیادی داشتند و همین طور ادامه پیدا کرد که آدم ­های خیلی زیادی الآن توی دنیا هستند که پدربزرگ خیلی دورشون پیامبر ما هستند.

    خب، حالا می ­دونین امروز چه مراسمی داریم؟ بله، مراسم امروزمون به مناسبت سالروز شهادت این فرزند عزیز پیامبرمون یعنی سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

    شهادت یعنی اینکه کسی در راه خدا کشته بشه، و جونش رو به خاطر خدا از دست بده. ما مسلمون­ها، دختر پیامبرمون حضرت زهرا رو خیلی دوست داریم و از این که دشمن­ ها ایشون رو اذیت کردن و شهیدشون کردند و قلب پیامبر و بچه ­های کوچیک حضرت زهرا رو شیکوندن، خیلی ناراحت هستیم.

    برای همین هر سال این موقع دور هم جمع می­شیم و هم برای شهید شدن ایشون عزاداری می­ کنیم و هم از زندگیشون درس­ های خوب می­ گیریم. بزرگترامون هم در این روزها ناراحت هستند و توی روضه میرن و برای دختر پیامبر مهربونمون گریه می­ کنن.

    امام زمان ما هم امروز خیلی ناراحت هستند و ما چون ایشون رو خیلی دوست داریم، برای اینکه یه کوچولو از ناراحتی درشون بیاریم، با هم یه صلوات بلند می ­فرستیم و به ایشون هدیه می­دیم، حالا همه با هم بلند: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!

    • اهداف:
    1. سرحال شدن بچه­ ها و آمادگی بیشترشان برای توجه به بقیه­ ی برنامه.
    2. این برنامه به دلیل این که برای شهادت برنامه ریزی و نگارش شده شامل بازی شاد نمی ­باشد و نرمش دسته جمعی جایگزینی برای فعالیت بدنی بچه ­ها و شادابی آن­ها می باشد.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. حضور بچه ­ها در محیطی که موجب مزاحمت برای بزرگ­ترها نشود. (خصوصا در هنگامی که این برنامه به صورت موازی با برنامه بزرگ­ترها برگزار می شود)
    • زمان: 10-5 دقیقه

    فعالیت جمعی نرمش دسته جمعی

    خب، بچه­ ها حالا همتون زود پاشین که یه ذره با هم فعالیت کنیم و انرژی بگیریم و مواظب نعمت بدنمون و سلامتی­مون باشیم. (چند حرکت نرمشی مثل در جا زدن، کشش دست و پا و … به صورت دسته ­جمعی انجام دهید.)

    • اهداف:
    1. آماده کردن بچه­ ها برای محتوای نمایش.
    2. ایجاد احساس عاطفی با پیامبر و اهل بیت ایشان.
    3. توجه به اهمیت وفای به عهد با خدا.
    • زمان: 10 دقیقه

    داستان از غدیر تا سقیفه

    خب، حالا یه کم نفس تازه کنین. حالا که شاداب شدین بشینین تا براتون یه قصه کوچیک تعریف کنم و بعد بریم که نمایش رو ببینیم.

    بچه­ ها یه سؤال، ببینم کی یادشه. بچه ­ها عید غدیر رو یادتونه؟ کی می­ دونه روز عید غدیر چه اتفاقی افتاد؟

    آفرین! خوب یادتون مونده، روز عید غدیر روزیه که پیامبر عزیز ما حضرت محمد (ص) همونطور که خدا ازشون خواسته بود حضرت علی (ع) رو به عنوان امام و راهنمای مردم بعد از خودشون به مردم معرفی کردن و به مردم گفتن اگه دوست دارین آدمای خوبی باشین و راه درست رو تو زندگیتون برین باید هر چی حضرت علی (ع) به شما می­گن گوش بدین و دوستشون داشته ­باشین. چون خدا امام علی (ع) رو خیلی زیاد دوست داره و امام علی هم فقط کارهای خوب می­ کردن و هر کی به حرفشون گوش می­ کرد و دوستشون می­ داشت، آدم خوبی می­ شد.

    خب، حالا کی می ­دونه که پیامبر دیگه چه کسانی رو به مردم می­ گفتن که دوستشون داشته باشن و حرفاشون رو گوش بدن؟ آفرین حضرت زهرا و فرزندانشون مثل امام حسن  و امام حسین (ع).

    پیامبر عزیز ما همیشه به همه ی مردم می­ گفتن که من فقط از شما می خوام که خونواده­ ی من رو دوست داشته باشین، نه این که چون خونواده­ ی منن، چون خدا اون­ها رو دوست داره و به پیامبر گفته بود باید به همه ­ی مردم بگی که دختر عزیزت یعنی حضرت زهرا (س) و امام حسن و امام حسین (ع) رو که نوه ­های پیامبر بودن رو دوست داشته باشن.

    چرا بچه ­ها به نظرتون خدا از بنده­ ه اش یعنی همه­ ی مردم خواسته که این 5 نفر یعنی پیامبر، امیر المومنین، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) و بقیه فرزندانشون تا امام دوازدهم رو دوست داشته باشن و به حرفاشون گوش بدن؟ بله چون اون­ها بهترین آدم ­هایی هستن که خدا آفریده و انقدر خوب بودن و به خدا نزدیک شدن که فقط و فقط اون­ها هستن که می تونن راه درست و راه خدایی رو به ما نشون بدن.

    بچه­ ها آدما هرکی رو که دوست داشته باشن سعی می­ کنن شبیه شون هم بشن. برای همین خدا گفته این افراد رو دوست داشته باشین تا خودتون هم شبیه اون­ها بشین. دوست داشتن امامانمون برای ما پر از خیر و برکته و خدا ما رو دوست داشته که از ما خواسته به اونا نزدیک بشیم.

    بچه ­ها، مردم زمان پیامبر (ص) به پیامبر قول دادن که امام علی (ع)، حضرت زهرا و فرزندانشون رو دوست داشته باشن و به حرفاشون گوش بدن. مثل ماها که اگه بخوایم بچه­ های خوبی باشیم باید به حرف­ های پدر و مادرمون خوب گوش بدیم و کارهای خوب بکنیم.

    ولی بچه ­ها متأسفانه مردم بعد از این که پیامبر ما پیش خدا رفتن و فوت کردن، قولی که به پیامبر داده بودن رو یادشون رفت و شیطون گولشون زد. اونا به جای این که به خانواده ­ی پیامبر مخصوصا دختر عزیزشون دل­داری بدن، محبت کنن و به حرفاشون گوش بدن، با اون­ها نامهربونی کردند. اون­ها رو تنها گذاشتن و اون­ها رو اذیت کردند.

    اون­ها به جای اینکه بیان پیش حضرت علی و بگن که شما که بعد از پیامبر امام ما هستین، به ما بگین چه کار کنیم، حضرت علی رو تنها گذاشتند و حتی رفتند و کسان دیگری رو به عنوان امام خودشون انتخاب کردن. کسانی که خدا اون­ها رو دوست نداشت.

    برای همین مردم با دور شدن از اهل بیت پیامبر (ص) و گوش دادن به حرفای کسای دیگه از خدا هم دور شدن. حضرت علی و حضرت زهرا و بچه­ هاشون هم با این که بهترین آدم­ های روی زمین بودن خیلی تنها شدن ولی انقدر مهربون بودن که ناراحت همین مردم بودن که چرا قولشون رو یادشون رفته و با دور شدن از اون­ها از راه خدا دور شدن؟!

    حضرت علی (ع) توقع داشتن که مردم به قولی که به پیامبر و خدا داده­ بودن عمل کنن، ولی اون­ها گول شیطون رو خورده بودن و به جای امیرالمومنین حضرت علی (ع) دنبال کسای دیگه رفته بودن.

    بچه ­ها ولی ما خدا رو شکر می­کنیم که گول شیطون رو نخوردیم و خدا ما رو کمک کرد که شیعه و دوست­دار اهل بیت پیامبر (ص) باشیم و دنبال آدم­های دیگه نریم. خدا رو شکر می کنیم که امام زمانمون رو که از فرزندان حضرت زهرا (س) هستند رو دوست داریم و برای اومدنشون دعا می کنیم و سعی می کنیم مثل اون مردم نباشیم که امام ما تنها بمونه و ناراحت بشه.

    خب، حالا برای اینکه بدونیم بدقولی با خدا چقدر بده، یه نمایش با هم می­ بینیم ولی قبلش یه انیمیشن می ­بینیم. بعدش هم دوست دارم ببینم کی می­تونه به سؤالای من جواب بده. برای همین خوب دقت کنین.

    • اهداف:
    1. یک دختر کوچولو با زبان کودکانه ­اش شهادت حضرت زهرا (س) را بیان می­ کند.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و بلندگو و محل مناسب برای نمایش انیمیشن.
    • زمان: 5 دقیقه

    • اهداف:
    1. اهمیت قولی که انسان به خدا می­ دهد.
    2. آشنایی با مفهوم نذر.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. زیر انداز و بالش
    2. عروسک کوچک
    3. قلک
    4. بازیگران: یک زن به عنوان مادربزرگ، یک زن به عنوان مادر و یک کودک در نقش نوه
    • زمان: 20-15 دقیقه

    نمایش وفای به عهد با خدا

    صحنه: خانه

    راوی: نازنین کوچولو 6 سال داره، مادر نازنین چند روزه که مریضه و در بیمارستان بستری شده، اون فردا باید یک عمل جراحی انجام بده، مادربزرگ نازنین هم به خونه­ ی اون­ها اومده تا در نبودن مادر، مواظب نازنین باشه.

    نازنین (مشغول بازی با عروسک است، ولی حواسش به بازی نیست و غرق فکر است، بالاخره عروسک رو کنار می­گذارد): مادربزرگ جون!

    مادربزرگ (مشغول بافتنی است، رو به نازنین): بله دخترم، چی شده؟ چرا بازی نمی­ کنی؟ گرسنه هستی؟

    نازنین (سرش را به علامت منفی تکان می­ دهد): نه، راستش نگران مامانم هستم، دلمم براش تنگ شده، اون تا کی باید تو بیمارستان بمونه؟

    مادربزرگ: نگران نباش دختر گلم، ان شالله فردا به خوبی و خوشی عملش رو انجام می­ده و به­ زودی هم بر می­ گرده خونه.

    نازنین (هنوز اخم­ هایش در هم است): ولی مادربزرگ، من خیلی خیلی نگرانشم، اگر… اگر خوب نشه چی؟

    مادربزرگ (بافتنی رو کنار می­ گذارد و دستی به سر نازنین می­ کشد): این فکرا چیه که می­ کنی عزیزم­؟! ان شاء الله که خوب می­شه (­کمی فکر می­ کند) اصلا بیا یه کاری بکنیم که نگرانیت برطرف بشه!

    نازنین (خوشحال می­ شود): چه کاری مامان بزرگ؟

    مادربزرگ: ببین دخترم، وقتی آدما در مورد یه مشکلی که براشون پیش اومده هر کاری که می­ تونستند انجام دادند ولی هنوز هم خیلی خیلی نگران حل اون مشکل هستند و نمی­ دونند که چطوری نگرانیشون رو برطرف کنند، یا این که آرزو و خواسته­ ی بزرگی دارند، می­ تونن با خدا یه قرار مدارایی بذارن و قول­ هایی به خدا بدن و از خدا بخوان که خدا هم مثل همیشه کمکشون بکنه و مشکلشون رو حل کنه.

    نازنین: چه خوب مادربزرگ. حالا مثلا چه کاری بکنم؟

    مادربزرگ: هر کار خوبی که خدا رو خوشحال می­ کنه، مثل کمک کردن به دیگران، قرآن خوندن، صلوات فرستادن به پیامبر و اهل بیتش و یا اصلا یه کارای بد و گناهی رو انجام ندی، مثلا قول بدیم که دروغ نگیم، چغولی نکنیم یا از این جور چیزا. خلاصش که هر چی به نظرت خدای مهربون رو خوشحال می­کنه و تو رو بهش نزدیک می­ کنه.

    خدای مهربون همیشه به دعای بنده ­هاش گوش می­ده ولی نذر کردن باعث می­شه که ارتباط ما با خدا قویتر بشه و ضمنا کارهای خوب بیشتری هم انجام بدیم و نگرانی­ هامون هم کمتر بشه.

    نازنین (به فکر فرو می­رود): مادربزرگ جون! منم می­خوام برای سلامتی مامانم یه قولی بذارم با خدا جونم، چی کار باید بکنم؟

    مادربزرگ: چه فکر خوبی دخترم، ولی اول بگو ببینم: اون کار خوبی که می­ خوای به خدا قول بدی که انجامش بدی­، چیه؟ در موردش فکر کردی؟

    نازنین (باز هم فکر می­ کند و بعد با خوشحالی شروع به صحبت می­ کند): فهمیدم … فهمیدم! مامان بزرگ! یادته یک دفعه بهم می­ گفتی که بچه ­های فقیر زیادی هستند که کفش و لباس خوب ندارند و ما باید برای خریدنش به اون­ها کمک کنیم؟ می­ خوام به خدا قول بدم اگر مامانم زودتر خوب بشه و برگرده خونه، همه­ ی پول­ هایی رو که تا حالا تو قلکم جمع کردم رو برای کمک به اون بچه ­ها هدیه بدم، چطوره؟ فکر خوبیه؟

    مادربزرگ: آفرین عزیزم! چه فکر خوبی کردی! خب، حالا کافیه که توی دلت به خدا بگی: خدایا ما به کمکت مثل همیشه احتیاج داریم. شما کمک کن مامانم زودتر خوب بشه و برگرده خونه، منم قول می­دم از همین الان پول­های قلکم رو برای کمک به بچه­های نیازمند جمع کنم و براشون بدم.

    نازنین (نازنین کوچولو چشم ­هایش را می ­بندد و به آرامی زیر لب چیزهایی می­ گوید): خوب مادربزرگ، اینایی که گفتی، به خدا گفتم.

    مادربزرگ: خیلی خوبه دخترم، من مطمئنم که خدا به حرف­هات گوش می­ده و زودی آرزوت رو برآورده می ­کنه. آخه هم خدای مهربون بچه ­ها رو خیلی دوست داره همم این کاری که تو می­ خوای بکنی خیلی خوبه، فقط یادت نره که حتما به قولت عمل کنی­ها و پیش خدا بدقول نشی!

    نازنین: حتما مادربزرگ! حتما یادم می­مونه! (صحنه به پایان می­ رسد.)

    راوی: به لطف خدای مهربون، فردای اون روز، عمل جراحی مادر نازنین به خوبی انجام شد و چند روز بعد هم اون به خونه برگشت.

    صحنه : خانه

    (مادر نازنین کوچولو در حال استراحت است، نازنین با  قلک در دست وارد اتاق می­ شود)

    مادر (با تعجب به نازنین نگاه می­ کند): نازنین جان، می­ خوای چی کار کنی؟ قلکت رو برای چی آوردی؟

    نازنین (به آرامی در قلک را باز می­ کند و پول­های داخلش را خارج می­ کند): دارم به قولم عمل می­ کنم مامان جون!

    مادر: چه قولی دخترم؟

    نازنین: وقتی شما مریض بودی، مامان بزرگ به من یاد داد با خدا قرار بذارم که اگر شما زودتر خوب بشی، یه کارخوب انجام بدم، منم به خدا قول دادم که پول­ های قلکم رو برای کمک به بچه­ های فقیر بدم، خدا دعای من رو قبول کرد و شما رو زود برگردوند پیشم، حالا منم دارم به قول و قرارم عمل می­ کنم!

    مادر: ولی دخترم، مگه تو نمی­ خواستی پول­ های قلکت رو جمع کنی و باهاش یک عروسک بزرگ و قشنگ بخری؟!

    نازنین: چرا مامان جون، ولی راستش سلامتی شما برام خیلی مهم­تر بود، تازه مادربزرگ گفته خدای مهربون همیشه سر قول و قرارش هست، پس ما هم باید به قول و قرارمون عمل کنیم. برای خریدن عروسک می­تونم بازم صبر کنم و دوباره پول­هام رو جمع کنم.

    مادر: آفرین به تو دختر گل خوش قولم! من واقعا به داشتن دختری مثل تو افتخار می­ کنم!

    نازنین (می­ خندد): ممنونم مامان جونم (و به کارش ادامه می ­دهد.)

    (صحنه به پایان می­ رسد.)

    • اهداف:
    1. داشتن فعالیت بدنی و دسته جمعی خاطره خوبی از برنامه در ذهن بچه­ ها باقی خواهد گذاشت که یکی از اهداف مهم این قبیل برنامه­ ها است و باعث جذب بچه ­ها می شود.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. توپ سایز متوسط یا اندازه توپ والیبال که ترجیحا سفت نباشد.
    • زمان: 15 دقیقه

    بازی توپ شیطون

    توضیحات: بچه‌ها دایره‌ای جمع می ­شوند و همه با هم یک شعر می ­خوانند و هم ­زمان توپ را می­ چرخانند. بعد از تمام شدن شعر، توپ دست هر کسی‌ ماند باید وسط دایره بنشیند. مربی‌ باید شعر را هدف­دار انتخاب کند. از آنجا که شعر بسیار تکرار می ­شود، بچه‌ها به طور طبیعی بخش­­ هایی از آن‌ یا تمام شعر را حفظ می­ شوند. این فرصت خوبی‌ برای یادگیری شعر‌های مذهبی‌ است.

    شعر­های قابل استفاده:

    من بچه شیعه هستم          خدا را می پرستم

    خدای پاک و دانا              مهربان و توانا

    پیامبرم محمد                  که با او قرآن آمد

    دین را به ما رسانده           او ما را شیعه خوانده

    دختر او زهرا بود               فاطمه­ ی کبری بود

    فدای دین شد جانش         لعنت به دشمنانش

    یا:

    فاطمه دختر نبی              همسر و یاور علی

    عطر گل محمدی              نور دو چشمان نبی

    سختی کشید تو زندگی      به جرم یاری علی

    یا می­ توان پس از توضیح کوتاهی که: خوب است دیگران را دوست داشته­ باشیم و برایشان دعا کنیم و حضرت زهرا (س) همیشه این کار را می­ کردند این شعر را بخوانید:

    رسیده وقت دعا                بالا ببر دست­ ها را

    پیش از خودت دعا کن         برای همسایه­ ها

    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و محل پخش و بلندگو.
    • زمان: 5 دقیقه

    • اهداف:
    1. آشنایی بیشتر بچه ­ها با ماجرای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها.
    2. تسلیت به امام عصر علیه السلام برای شهادت جانسوز مادرشان.
    3. نکته ­ای درباره­ ی بکار بردن لفظ آدم­ های بد یا خوب: توجه داشته باشیم که ارزشگذاری روی انسان­ها بر مبنای مجموع اعمال ایشان است. وقتی ما رفتار خوبی از فردی می­بینیم، می­توانیم نسبت به آن کار وی نظر مثبت داشته باشیم، یا اگر کار بدی از شخصی دیدیم، کار او را سرزنش می­ کنیم، نه این که درباره شخص او قضاوت کنیم. این خداوند عالمیان است که جمع همه­ ی خوبی و بدی ­های هر شخصی را می­داند و درباره او قضاوت می کند. در عین حال، افرادی در تاریخ دین ما بوده­ اند که توسط خداوند یا پیامبر و امامان به عنوان انسان­ های برجسته و خوب معرفی شده ­اند و لذا ما شخص آن­ها را خوب و محترم می­دانیم و به آنها متوسل می­ شویم، و افرادی هم بوده ­اند که توسط خداوند و حجت­ های او به عنوان انسان­ های بد معرفی شده ­اند و حتی در بیان قرآن یا روایات مورد لعنت خدا قرار گرفته­اند. خاص این گونه افراد برای ما به عنوان افراد ناپسند می­باشند و ما از ایشان بیزاری می­ جوییم و از رفتارهایشان هم دوری می­ کنیم.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و بلندگو و محل مناسب برای نمایش پرزی.
    • زمان: 25-20 دقیقه

    تصویر1:

    خب بچه­ ها! خستگیتون در رفت؟ شاداب شدین؟ آفرین. حالا بشینین تا با هم یه سفر کوتاه تاریخی داشته باشیم و بریم خیلی سال پیش.

    تصویر 2:

    همونطور که اول برناممون با هم گفتیم، در یه روزی به اسم روز عید غدیر، پیامبر عزیز ما از طرف خدا مأمور شدن که به همه­ ی مردم بگن که بعد از ایشون باید به حرفای حضرت علی (ّع) گوش بدن و ایشون رهبر و امام مردم باید باشن. چون فقط فقط خدا می ­دونه چه کسی واقعا آدم خوبیه و می ­تونه مردم رو به راه درست راهنمایی کنه.

    خلاصه، همونطور که گفتم همه­ ی مردم هم اون موقع حرف پیامبر رو قبول کردن، بعضیاشونم که آدمای بدی بودن و شیطون خیلی گولشون می­زد تو دلشون خیلی ناراحت شدن که قراره حضرت علی امامشون بشه. اونا می ­خواستن مردم رو گول بزنن و ازشون سوء استفاده کنن و پولاشون رو بگیرن و خودشون حاکم باشن.

    تصویر 3:

    بچه­ ها! از یه طرف هم حضرت محمد (ص) برای این که مردم خوب خوب یادشون بمونه و بفهمن که کیا می­تونن راه درست زندگی کردن و آدم خوبی بودن رو بهشون نشون بدن، هر روز به مردم می­ گفتن که آهای مردم! حضرت زهرا (س)، حضرت علی (ع) و امام حسن و امام حسین (ع) خونواده­ی من هستن و خدا و من اون ها رو خیلی دوست داریم، پس شما هم دوستشون داشته­ باشین و به حرف­هاشون گوش بدین، و اگه اون ها رو اذیت کنین، خدا دیگه شما رو دوست نداره. و به مردم می­گفتن: اهل بیت من یعنی همین 4 نفر و فرزندانشون تا امام زمان (عج) و اون­ها کسانی­اند که قرآن رو بلدن و همه چیز قرآن رو می دونن و بهترین معلمای قرآن هستن. پس هیچ وقت از قرآن و اهل بیت و خانواده­ ی من جدا نشین.

    تصویر 4:

    بچه­ ها جون، این همه که پیامبر ما زحمت کشیدن و اذیت شدن که به مردم این ها رو بگن، و سعی کردن که مردم بفهمن و یادشون نره و گمراه نشن، بازم اون مردم به محض این که پیامبر (ص) پیش خدا رفتن و فوت کردن، همه چیز رو فراموش کردن و گول شیطون و آدمای بد رو خوردن. پیامبر در آخرین روزهای عمرشون به خانواده ­شون گفتند که بعد از فوت من صبر کنین و اگر مردم اذیتتون کردن، به خاطر خدا، تحمل کنین.

    تصویر 5:

    بچه ها، اون آدمای سنگدل و بد که ادای آدم خوبا رو در می­ یوردن، وقتی که حضرت زهرا (س) دلشون پر از غصه و غم بود و همش به خاطر دوری پدر مهربونشون گریه می­ کردن، اومدن به جای این که حضرت زهرا رو دلداری بدن و باهاشون هم دردی کنن و تسلیت بگن، یه کار خیلی بد کردن.

    اونا اومدن که حضرت علی (ع) رو به زور وادار کنن که باهاشون همکاری کنه و قبول کنه که اونا حاکم مردم بشن و مردم رو گمراه کنن. ولی چون امام علی مردم رو دوست داشتن و نمی­ خواستن این طوری بشه، قبول نکردن.

    اون آدمای بدم حتی یه ذره هم به فکر دختر جوون و غم ­دار پیامبر یعنی حضرت زهرا یعنی همسر حضرت علی نبودن. اومدن که به زور بیان تو خونه­ ی حضرت علی و ببرنشون. برای همین در خونه که بسته بود رو آتیش زدن و در رو هل دادن.

    حضرت زهرا پشت در بودن و با لگدی که دشمن­ ها به در زدند که در رو باز کنن، در به حضرت زهرا خورد و ایشون به سختی زخمی شدن و پهلوی مبارکشون شکست.

    تصویر 6:

    حضرت زهرا که خیلی جوون بودن و فقط حدود ۲۰ سالشون بود چون مردم رو خیلی دوست داشتن، با این که خیلی درد داشتن، چند روز با بچه­ های کوچیکشون امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و همسرشون امام علی (ع) رفتن در خونه ­های مردم و به یادشون آوردن که پیامبر روز غدیر چی گفته بودن، این که اگه می­ خواین راه درست رو برین و آدمای خوبی باشین باید به حرف امام علی گوش بدین، نه به حرفای آدمای بد.

    ولی متأسفانه بیشتر آدما رو شیطون گول زده­ بود و از ترس آدمای بد به حضرت زهرا و خونوادشون کمک نکردن. حضرت زهرا هم روزها به خارج شهر می ­رفتن و گریه می ­کردن. بچه ­ ها گریه کردن حضرت زهرا با اون صبری که داشتن چندین دلیل داشت که به از دست دادن پدر مهربانشون اضافه می ­شد.

    ایشون برای این که مردم یعنی کسانی که ایشون همیشه براشون دعا می­ کردن گمراه شده بودن ناراحت بودن. غصه می­ خوردن که مردم بیعتی که با حضرت علی که خدا ایشون رو به عنوان امام انتخاب کرده بود رو یادشون رفته بود و به دنبال کسانی می ­رفتن که اون­ها رو گمراه می­ کردن. ایشون هم غصه­ ی مردم رو می­ خوردن هم برای امام زمانشون که حضرت علی (ع) بودن و تنها و بی یار مونده بودن ناراحت بودن و هم اینکه زخم­ هایی داشتن که درمان نمی ­شد و روز به روز بدتر و دردناک­تر می­ شد.

    تصویر 7:

    بچه ­ها جون، حضرت زهرا که بهترین زن دنیان و خدا ایشون رو خیلی دوست داره، بعد از ۹۵ روز از اون روزی که پیامبر (ص) از دنیا رفتن به خاطر  زخمی که داشتن و غم ­هایی که گفتیم روی دلشون بود شهید شدن.

    و همونطوری که خودشون خواسته بودن توی شب بدون این که مردم بفهمن توسط همسرشون حضرت علی و فرزندان کوچیکشون و چند نفر از یاران حضرت علی (ع) دفن شدن. برای همین همه­ ی ما به خاطر از دست دادن این مادر مهربون و نورانی مثل بچه­ های کوچیکشون که غصه دارن و ناراحتن، ناراحتیم و سعی می­ کنیم همونطوری که خدا و پیامبرمون ازمون خواستن، اون ها رو دوست داشته­ باشیم و هر چی گفتن گوش بدیم و کسانی که اون ها رو اذیت کردن رو دوست نداشته باشیم.

    حالا برای حضرت فاطمه یه صلوات بفرستین.

    یه صلوات هم برای اینکه به فرزندشون امام زمان تسلیت بگیم بفرستین.

    • اهداف:
    1. نتیجه گیری بحث و انتقال دوباره‌ی مفهوم کلی مبحث.
    2. ذکر این که ایشان فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و ما با کارهای خوب و دعا کردن می ­توانیم باعث شویم ایشان بیایند و دنیا را پر از مهر و محبت و خوبی کنند.
    3. پیوند قلبی با حضرت صاحب العصر و الزمان علیه السلام و دعا برای ایشان.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. اجرای این قسمت در فضای سکوت و توجه و توسل.
    2. آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه­ ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عج.
    • زمان: 5 دقیقه

    پایان/ نتیجه گیری و دعای فرج:

    • بچه ­ها دیدین چقدر عمل کردن به چیزی که قول می­دیم مهمه؟ خیلی مهمه که ما وقتی می­خوایم یه حرفی رو قبول کنیم و قولی بدیم با فکر این کار و انجام بدیم. واقعا بفهمیم اگه اون کار خوبی هست قول بدیم و بعد پای قولمون وایسیم و زیر قولمون نزنیم. مثل همون کار بدی که مردم زمان پیامبر (ص) انجام دادن، قول دادن، ولی سر قولشون نموندن و دل تنها دختر پیامبر عزیزمون رو شکوندن و به حرفای شیطون گوش دادن و از خدای مهربون دور شدن.
    • امام زمان ما فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و قلب ایشون این روز­ها شکسته و غمگینن برای مادرشون. و ما دوست داریم با امام عزیزمون هم­دردی کنیم تا از ناراحتیشون کم بشه. می­ خوایم بهشون بگیم که خودشون و مادر و پدرشون رو خیلی دوست داریم و هیچ وقت تنهاشون نمی­ذاریم تا دلشون مثل دل مادر و پدرشون حضرت زهرا و امام علی (ع) نشکنه و تنها نمونن. بیاین با هم دعا کنیم برای سلامتیشون و برای ظهورشون که زودتر بیان و دنیا رو پر از مهر و محبت و چیزای خوب بکنن و دیگه هیچ کی ناراحت نباشه و کسی رو اذیت نکنه.

     

    خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان.

    • اهداف:
    1. بالا بردن سطح یادگیری و به خاطر­سپاری به وسیله ­ی ادامه­ ی کار مرتبط با برنامه در منزل.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تکه­ های کاغذ
    2. برچسب بچه ­گانه

    کار در منزل عهد با خدا

    تکه ­های کاغذ تهیه کنید. از بچه­ ها بپرسید آیا دوست دارند عهدی با خدا ببندند یا خیر. برای آن­ها مثال­های ساده­ای بزنید. مثلا این که همیشه او را دوست بدارم. هر روز وقتی از خواب بیدار می ­شوم با او و امام زمانم صحبت کنم و به نام او روزم را آغاز کنم.

    قبل از خواب سوره ­ای از قرآن را بخوانم و به یاد خدای مهربانم باشم. دعای فرج و یا سوره­ هایی از قرآن را حفظ کنم. با دوستانم مهربان باشم. به مادرم کمک کنم و ..

    عهد کودکان را بر روی کاغذشان نوشته و آن­را با برچسب دلخواه شان یا برچسبی که تهیه کرده­ اید تزئین کنید و آن را به او بدهید و از او بخواهید آن را به مادر یا پدر خود نشان دهد و از عهد او با خداوند با اطلاع باشد. از بچه­ ها بخواهید عهد با خدا را برای والدین خود توضیح دهند تا آن­ها متوجه ارزش کار بچه ­ها بشوند و از آن­ها پیگیری و به آن­ها کمک کنند.