برنامه­‌ی فاطمیه سطح دو

موضوع کلی: آشنایی با سقیفه و تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، زشتی عهدشکنی با خدا و رسول خدا، درس­هایی از حضرت زهرا (س).

    • اهداف:
    1. با توجه به عدم حضور هم­زمان بچه ­ها توصیه می ­شود قبل از شروع رسمی برنامه، برای فراگیرانی که زودتر آمده ­اند کاردستی و یا رنگ­ آمیزی مرتبط با این مناسبت انجام شود.
    2. تقویت مهارت­ های هنری و عملی فراگیران.
    3. یادآوری مصیبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. چوب بستنی
    2. کاغذ یا مقوای رنگی (قهوه ­ای روشن، سبز، صورتی، قرمز، زرد، نارنجی و آبی)
    3. مقوای ضخیم به رنگ سیاه
    4. نخ کاموا یا کوبلن
    5. مقداری چوب
    6. چسب مایع (با کمک و راهنمایی مربیان برای آماده ­سازی اجزاء کاردستی استفاده شود.)
    7. نوار چسب دوطرفه
    • زمان: 25 دقیقه

    چوب­ های بستنی را در دو گروه 5 تایی با فاصله­ ی تقریبی 1 میلی­متر از یکدیگر قرار دهید.

    image001

    دو عدد چوب بستنی را با استفاده از کاتر یا هر شیء تیز دیگر از وسط نصف کنید.

    image002

    آنها را مطابق شکل به یکدیگر بچسبانید. به این منظور تنها کافی است قطعات نصف شده را چسب بزنید و بر روی بقیه آنها که به صورت ردیف کنار یکدیگر قرار گرفته اند بچسبانید.

    image003

    شعله ­های آتش را بر روی مقواهای رنگی مورد نظر ترسیم کرده و آنها را قیچی کنید. مطابق شکل آنها را در دو گروه با چهار اندازه ­ی مختلف ترسیم کنید.

    image004

    شعله ­های هر گروه را به ترتیب اندازه به یک دیگر بچسبانید.

    image005

    از فایل فرشته پرینت بگیرید. آن را روی یک مقوا قرار داده، دور تا دور آن را با مداد ترسیم کنید. مقوای مورد نظر را ببرید. پاهای فرشته را روی کاغذ قیچی کرده، دور بریزید. فرشته را روی مقوا بچسبانید.

    image006

    مقداری پارچه یا هر شیء تزئینی دیگر برای استفاده روی لباس فرشته­ ها تهیه کنید. مقداری از پارچه را بریده، روی لباس فرشته بچسبانید.

    image007

    نخ کوبلن یا کاموا را با استفاده از قلاب به صورت زنجیره ببافید.[1]  کاموا را دور سر فرشته در قسمت مورد نظر بچسبانید. چند قطره اشک و آب روی مقوای آبی ترسیم کرده و قیچی کنید. آنها را روی صورت فرشته و در ظرف آبی که دست یکی از آنهاست بچسبانید.  (تصویر تکمیل شده­ ی فرشته را در شکل نهایی کاردستی در صفحه ­ی آخر ببینید.)

    [1]  اگر امکان این کار برایتان فراهم نیست این مرحله را حذف کنید. نخ کاموا را به صورت معمولی استفاده کنید.

    image008

    فایل پروانه را روی کاغذ رنگی پرینت بگیرید. برای استحکام بیشتر آن را روی یک مقوای معمولی بچسبانید و دور آن را قیچی کنید.[1]  آن را به سلیقه ­ی خود و با توجه به امکانات در دسترس تزیین کنید.

    [1]  مانند کاری که با فرشته انجام دادید.

    image009

    بال­ های پروانه و بدن آن را به یکدیگر بچسبانید.

    image010

    با استفاده از شعله­ ی کبریت یا شمع، گوشه­ ی بال پروانه را کمی بسوزانید.

    image011

    از درخت نخل روی کاغذ رنگی پرینت بگیرید. در صورت نیاز برای استحکام بیشتر آن را روی یک مقوای معمولی بچسبانید و دور آن را قیچی کنید.

    image012

    از چهره­ ی گریان روی کاغذ زرد پرینت بگیرید. بر روی مقوای زرد رنگ، شعله ­های خورشید را ترسیم کرده، آن را قیچی کنید. چهره­ ی گریان را وسط آن بچسبانید.

    image013

    چسب نواری دوطرفه

    image014

    image015image016

    image017

    image018

    قسمت پشت همه­ ی اجزاء کاردستی را چسب نواری دو طرفه بزنید.

    image019

    تمامی اجزاء کاردستی را به همراه یک مقوای بزرگ مشکی رنگ در ابعاد تقریبی 31 در 36 سانتی­متر در اختیار شرکت کنندگان قرار دهید. آنها به­ سادگی با جدا کردن کاغذ چسب نواری، آنها را مطابق نمونه­ ی آماده شده می­ چسبانند.

    image020

    image021

    • اهداف:
    1. توسل به قرآن برای نورانی شدن دل که عامل هدایت است.
    2. آشنایی با سوره‌ی آل عمران، به خصوص آیه ­ی 144 این سوره و معرفی منافقان و کسانی که پس از پیامبر از راه ایشان منحرف شدند.
    3. اهمیت آگاهی داشتن از معانی آیات قرآنی.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. آموختن آداب خواندن قرآن به بچه ها. احترام به قرآن، حرف نزدن و خوب گوش دادن و حتی هم­ خوانی کردن، مرتب و در صورت امکان رو به قبله نشستن، از خدا خواستن برای یاد گیری مفاهیم قرآن و حتی وضو گرفتن. (ایجاد فضای متفاوت و روحانی هنگام تلاوت قرآن باعث می­شود این روش در بچه ­ها نهادینه شود.)
    2. در صورت امکان آیه را برای بچه ­ها به صورت تصویری پخش کنید تا بتوانند از روی آن بخوانند.
    • زمان: 20 دقیقه

    سلام بچه ­ها! حالتون خوبه؟ سلامتین؟ پرانرژی هستین که بتونین حسابی از برنامه­ ی امروزمون استفاده کنین و همه با هم چیزای جدید و خوب یاد بگیریم؟

    حالا برای این که بیشتر انرژی داشته ­باشین و خدا کمکمون کنه چیزای خوب یاد بگیریم، بیاین اول از همه یه بسم الله بگیم و خدا رو یاد کنیم. خوبه که قبل از اینکه هر کسی بخواد با ما صحبت کنه و به ما چیز یاد بده، اجازه بدیم خدای عزیز خودمون با ما صحبت کنه.

    همونطور که می­ دونین: قرآن صحبت‌های خدا با ماست، پس بیاین یکی از آیه ­های قرآن رو با هم بخونیم و معنیش رو با هم یاد بگیریم و قلبمون رو با نور قرآن نورانی کنیم. این آیه­‌ای که می‌خوایم با هم بخونیم، از سوره‌ی آل عمرانه. سوره‌ی آل عمران دومین سوره‌ی بلند قرآنه که 200 تا آیه داره. این آیه­‌ای که می‌خوایم با هم بخونیم، آیه‌ی 144 این سوره هست.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾

    و محمد (ص) که درود خداوند بر او باد، جز فرستاده­ای از جانب خداوند نیست که قبل از او هم فرستادگان دیگری از جانب خداوند آمده­ بودند، آیا اگر او بمیرد یا کشته ­شود، عقبگرد می­ کنید و به باورها و رفتارهای ناپسند قبلی خود بر می­ گردید؟! و هر که عقبگرد کند، هیچ زیانی به خدا نخواهد رسانید و خدا به ­زودی شکرگزاران را پاداش می­ دهد.

    بچه­ ها از معنی آیه چی فهمیدین؟ به نظرتون برای چه کسانی این آیه نازل شده ­بود؟ همونطور که معنی آیه رو خوندم، خداوند در این آیه رو به کسانی می­ کنه که در زمان پیامبر (ص) هستند و همزمان با ایشون زندگی می­ کنند و به ایشون ایمان آوردن و مسلمون شدن.

    در حقیقت ما از این آیه می­ فهمیم که در زمان پیامبر، مردم دو گروه بودن: یک گروه کسانی بودن که بعد از فوت ایشون ایمانشون رو از دست ندادن و همچنان مسلمان و باایمان باقی موندن و مثل قبل از مسلمان شدنشون نشدن و یک سری هم کسانی بودن که در زمان پیامبر ظاهرا ایمان آوردن و مسلمون شدن و پیرو پیامبر بودن ولی با فوت ایشون دوباره به دوران جاهلیتشون برگشتن و پیرو جانشینی که پیامبر تعیین کرده ­بود نشدن.

    خدای مهربان می­ فرماید که فکر نکنین که به ضرر منه که شما عقبگرد کنین و مثل قبل بشین، نه به ضرر من نیست بلکه به ضرر خودتونه و خداس که پاداش کسانی که رو شکر نعمت­ های خدا رو می ­کنن و قدر نعمت پیامبر و جانشینش رو که برای هدایت ما فرستاده می­ دونن رو می­ده.

    حالا خوبه که ما روی این موضوع فکر کنیم و حواسمون باشه کار اون کسانی رو نکنیم که بعد از این که به خدا و پیامبر عزیزش ایمان اوردن، عقبگرد کردن. چی شده که بعضی از مردم بعد از این که ایمان اوردن و شیرینی اسلام و اخلاق اسلامی رو چشیدن، بعد از فوت پیامبر، دوباره مثل قبل، خودخواه شدن و به جای اینکه به دنبال رضای خدا باشن، دوباره دنبال خواسته­ های خودشون رفتن؟ چه موضوعی پیش اومد که با این که همه­ ی مردم پیامبر رو دوست داشتن و می­ دونستن هر چی می­گن حقه، شیطون به­ راحتی تعداد زیادی از اون­ها رو گول زد و به یه راه دیگه برد؟

    توی این برنامه ما سعی می­ کنیم دنبال جواب این سؤال باشیم و از نظر تاریخی هم جواب رو پیدا کنیم و روی این موضوع بیشتر فکر کنیم. ببینم آخر برنامه کدومتون نکته ­های برنامه رو گرفتین؟ حالا یه صلوات بلند بفرستید که با هم به امام زمان که سالروز شهادت مادرشون هست تسلیت بگیم و از ایشون هم بخوایم که ما رو دعا کنند که بنده ­های خوب خدا باشیم و گول شیطون رو نخوریم.

    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و محل پخش و بلندگو.
    • زمان: 5 دقیقه

    کلیپ مادر من فاطمه (س)

    http://film.tebyan.net/film/134689

    • اهداف:
    1. آشنایی با سیره­ ی پیامبر در آموزش دین.
    2. تذکر به آسان بودن دین اسلام.
    3. آماده شدن برای خواب با قرائت چند سوره و دعا.
    • زمان: 10 دقیقه

    درس زندگی آماده شدن برای خواب

    حضرت فاطمه زهرا (س) می­ فرماید: در حالی که بستر خواب خود را پهن کرده­ بودم، رسول خدا (ص) بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه، سر به بستر خواب مگذار مگر این که چهار عمل را انجام دهی: قرآن را ختم کن، پیامبران را شفیع خود قرار بده، اهل ایمان را از خویش راضی گردان و یک حج و عمره انجام بده.

    پدرم این چهار دستور را داد و مشغول نماز شد. من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می­ دیدم، به فکر فرو رفتم و صبر کردم که نماز پدرم تمام شود و برای انجام آن اعمال راهنمایی بگیرم. وقتی نماز آن حضرت به پایان رسید، عرض کردم: ای رسول خدا، چهار دستور به من دادی که برای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم. آن حضرت لبخندی زد و بعد فرمود:

    اگر سوره «قل هو الله احد» را سه مرتبه بخوانی، مثل این است که یک ختم قرآن انجام داده ­ ای؛

    و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستی، همه ما روز قیامت شفیعان تو هستیم؛

    و اگر برای اهل ایمان از خداوند آمرزش بخواهی، همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد؛

    و اگر بگویی: (سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر) مانند این است که حج و عمره انجام داده ­ای.

    بچه­ ها، دیدید که چقدر جالب و راحت آدم می­ تونه ثواب­ های بزرگ به دست بیاره؟! خدای مهربون ما، به ما کارهای آسونی یاد داده که با انجامش می­ تونیم بهشتی بشیم. البته خیلی خوبه که ما سوره ­ها و ذکرهایی که می­ خونیم، معنی­شون رو هم بفهمیم و باتوجه بخونیم و ازشون چیز یاد بگیریم.

    مثلا سوره توحید که خیلی هم کوتاه هست، معناهای زیبایی داره، و ما رو یاد خدای بی­ نیاز می ­ اندازه و این که بهترین کسی هست که بتونیم ازش کمک بگیریم؛ یا صلوات، اگر به معنی­ش توجه کنیم، باعث می­شه که محبتمون نسبت به پیامبر بزرگ و ستودنی­مون بیشتر بشه و قلبمون به ایشون و اهل بیتشون پیوند بخوره که همین باعث هدایت ما خواهد بود.

    حالا بچه­ ها بیاین با هم یه قولی بدیم. قول بدیم که سعیمون رو بکنیم و تمرین کنیم که هر شب این کار­ها رو انجام بدیم و موقع خواب در عرض کمتر از 5 دقیقه قرآن را ختم کنیم، پیامبران را شفیع خودمون قرار بدیم، افراد باایمان رو از خودمون راضی نگه ­داریم و یک حج واجب و عمره انجام بدیم.

    • اهداف:
    1. انتقال حس محزون فرزندان حضرت زهرا بعد از شهادت مادرشان.
    2. دفن غریبانه دختر پیامبر (ص).
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و بلندگو و محل مناسب برای نمایش انیمیشن.
    • زمان: 5 دقیقه

    انیمیشن شهادت حضرت صدّیقه

    http://www.aparat.com/v/sQRn1

    • اهداف:
    1. هدف از اين نمايش جا انداختن اهمیت قولی هست که آنسان به دیگران خصوصا به خدا می­ دهد.
    2. ساختار نمايش به گونه­ اي است كه بچه ­ها عملا درگير هستند و در حين آن سؤال و جواب انجام مي­شود و يك رابطه دو طرفه بين شخصيت­ ها و كساني كه نمايش را مي­ بينند ايجاد مي ­شود.
    3. اين كه به بچه ­ها فهمانده شود كه اثرات منفي بدقولی به زندگي خود انسان بر مي­گردد. بچه­ ها شخصا وجدان كنند و نتيجه بگيرند كه عمل نكردن به قولي كه به بزرگترها داده ­اند باعث ناراحتي براي خودشان مي ­شود.
    4. بچه ­ها با دو نكته اخلاقي هم آشنا مي­ شوند: گوش كردن به حرف بزرگترها، و خوب و مفيد بودن مسواك زدن.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. بازیگران: دو مرد به نام­های طلحه و زبیر که از اصحاب رسول خدا بودند، اما بعد از رحلت رسول خدا از راه راست دور شدند.
    • زمان: 15 دقیقه

    نمایش شکستن عهد غدیر

    در هنگام شب، زبیر به در خانه طلحه می­ رود. صحنه تاریک است و صدای جیرجیرکی می­ آید.

    راوی: طلحه و زبیر ازیاران رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم بودند. در زمان رسول خدا صلوات الله علیه  در بسیاری از جنگ ­ها شرکت کرده ­بودند و برای اسلام شمشیر زده­ بودند. در آخرین حج رسول خدا هم در کنار آن حضرت حضور داشتند و از نزدیک شاهد تمام حرکات و سخن­ های پیامبر اکرم بودند. وقتی کاروان رسول اکرم در غدیر خم سه روز ایستاد و پیامبر خدا در حضور 120 هزار نفر به دستور خداوند حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود و امام بر مردم معرفی کردند در کنار آن حضرت ایستاده بودند و با حضرت علی علیه السلام به عنوان وصی رسول خدا بیعت کردند.

    حال رسول خدا از دنیا رفته­اند و مردم پیمانی که با علی علیه السلام در روز غدیر بسته بودند را فراموش کرده­اند.

    (صدای در)

    از پشت در: آمدم آمدم کیستی این وقت شب؟

    زبیر آرام: منم زبیر، در را باز کن.

    طلحه: چه کسی؟

    زبیر: زبیر هستم، چرا در را باز نمی ­کنی؟

    طلحه در را باز می­ کند: سلام زبیر! خوبی؟ اینجا چه می­ کنی؟ این وقت شب؟

    زبیر: چرا در را باز نمی ­کنی؟ آرام صحبت کن. نمی­ خواهم کسی صدایمان را بشنود.

    طلحه: می­ خواستم مطمئن شوم چه کسی پشت در است (بعد اطراف را نگاه می­ کند.)

    زبیر: فاطمه دختر رسول خدا دیشب به در خانه ­ات آمد؟

    طلحه (باتعجب): آری، تو از کجا می ­دانی؟

    زبیر: به در خانه من هم آمد، آن هم با قدی خمیده که انگار از درد نمی­ توانست راست بایستد، علی و حسن و حسین هم همراهش بودند. او به من گفت: ای زبیر! پیمانی که با علی در روز غدیر بستی فراموش کردی؟ مگر در روز غدیر با علی دست ندادی و نگفتی از این پس تو مولای من و هر مرد و زنی هستی؟

    طلحه: تو چه گفتی؟

    زبیر: از خجالت سرم را پایین انداختم. چه می­ توانستم بگویم؟ او راست می­ گفت. گفتم: ای دختر رسول خدا! اتفاقی است که افتاده، دیگر کاری نمی ­توان کرد. او به من گفت: آیا دوست داری ما را یاری کنی؟ گفتم: آری. گفت: فردا صبح آماده باش و با شمشیرت پیش ما بیا.

    طلحه: تو که نرفتی؟

    زبیر: نه، ترسیدم .و سر قرار نرفتم.

    طلحه: دختر رسول خدا با علی و حسن و حسین به در خانه من هم آمدند. همین حرف­ ها را زدند ولی من گفتم دیگر دیر شده یا فاطمه، باید زودتر می ­آمدی.

    زبیر: چه حرفی زدی! او که دیر نیامد، ما بودیم که پیمانی که با علی بسته بودیم و عهدی که رسول خدا از ما گرفته بود را شکستیم! این حرف تو صحیح نیست!

    طلحه: می ­دانم، اما چه کنم؟! خودت می­ دانی که دیگر حکومت به دست دیگران افتاده و ما هم اگر بخواهیم، نمی­ توانیم کاری بکنیم. الآن اوضاع خطرناک است و جانمان در خطر می­ افتد.

    زبیر: پس پیمانمان چه می ­شود؟ فردای قیامت پاسخ خدا و رسول خدا را چه بدهیم؟ آتش جهنم را چه کنیم؟

    طلحه سرش را به حالت تأسف تکان می­ دهد و سکوت می­ کند.

    طلحه: حالا می­ خواهی چه کنی؟

    زبیر: نمی­ دانم. شنیده ­ام سلمان و مقداد و ابوذر و یکی دو نفر دیگر سر قرار حاضر شده ­اند، اما علی 40 نفر می­ خواهد و لذا هنوز دنبال یاران باوفا است.

    طلحه: بگذار ببینیم چه می­ شود. اگر علی توانست حکومت را به دست بیاورد، ما هم یاری­اش می­ کنیم.

    زبیر: اینجا است که دلم نفرینم می­ کند اما باز حاضر نیستم پای عهد و پیمانم بایستم و به یاری علی بشتابم.

    صدای پایی که از کوچه عبور می ­کند می ­آید و طلحه و زبیر با نگرانی صدایشان را آهسته می­ کنند.

    طلحه: اوضاع ناامن است و ممکن است مأموران خلیفه خبرچینی کنند. زودتر به خانه ­ات برگرد.

    زبیر: باشد. پس تو تصمیمت را گرفته­ ای؟

    طلحه: آری!

    زبیر: نمی­ دانم اگر دوباره علی به در منزلم بیاید چه بگویم؟ این کار ما خیانت آشکار است. این کار ما می­ تواند سرنوشت تاریخ را تغییر دهد و مسیر هدایت رسول خدا را به مسیر انحراف تبدیل کند. کلافه هستم. کاش می­مردم و در این امتحان دشوار قرار نمی­ گرفتم. من رفتم.

    (زبیر با ناراحتی خداحافظی می­ کند و می­ رود.)

    • اهداف:
    1. آشنایی با آیه­ ی 60 و 61 سوره­ ی یس.
    2. اهمیت عهد بستن و محکم ماندن بر سر آن عهد.
    3. ناپسندی حسادت.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. بیان جذاب داستان با تغییر صدای برای نقش­ های مختلف و حس گرفتن در داستان.
    • زمان: 10 دقیقه

    داستان ایستادن سر قول

    امروز صبح زنگ تفریح گرم حرف زدن با دوستم لیلا بودم و از هر دری می­ گفتم. از مهمونی دیشب و برنامه ­ای که توی تلویزیون دیده ­بودم. حتی از پارکی که جمعه با مامانم ­اینا رفته بودم و بستنی خوشمزه ­ی شکلاتی که خورده ­بودم.

    مریم هم همینطور، اونم برام از اتفاقاتی که دیروز براش افتاده ­بود و پیک ­نیکی که آخر هفته رفته­ بودن داشت تعریف می­ کرد. یه دفعه بحثمون کشیده ­شد به یکی از دوستامون که اون روز غایب بود، منظورم نوراست.

    نورا از اول امسال توی مدرسه­ ی ما اومده و خب من و لیلا که از پارسال با هم دوست بودیم با هم صمیمی ­تر بودیم. ولی نورا هم دختر خوبی بود و داشتیم کم کم با هم بیشتر دوست می­ شدیم. گرچه من بعضی وقتا خیلی ­ام از نزدیک شدن نورا به لیلا که دوست من بود، حس خوبی نداشتم، نمی­ دونم شاید فکر می ­کردم نکنه جای منو بگیره و دوست صمیمی لیلا بشه.

    خودم اصلا این حس رو دوست نداشتم و همش سعی می­ کردم این حس رو از خودم دور کنم تا بتونیم سه تاییمون با هم دوستای خوبی باشیم. به خودم قول داده بودم به این حس محل نذارم.

    همینطور که داشتیم صحبت می­ کردیم لیلا گفت: امروز جای نورا خالیه­ ها نه؟ با خودم فکر کردم و گفتم آره راس می­گی. و واقعا هم جاش خالی بود و دل خودمم براش تنگ شده­ بود؛ ولی نمی­ دونم چرا اون حس دوباره اومد سراغم. انگار که شیطون اومده­ باشه سراغم که وسوسه ا­م بکنه که من از قولم برگردم و این حس حسادت که به نظر خودم خیلی شیطانی بود قلقلکم بده.

    همینطور که لیلا شروع کرد به گفتن که اگه نورا بود الان فلان کار رو می­ کردیم و این می ­شد و اون می ­شد، منم داشتم با خودم فکر می­ کردم و یه جورایی کلنجار می ­رفتم. داشتم فکر می­ کردم که چقدر زیاد شنیدم که خدا حسادت کردن رو دوست نداره و حتی یادم می‌اومد که شنیده ­بودم حسادت ریشه‌ی خیلی از گناهانه. خودم داشتم قشنگ این حرف رو درک می­ کردم. چون این حس داشت وادارم می­ کرد غیبت نورا رو بکنم و حتی بهش تهمت بزنم با این فکر که شاید خودم رو برای لیلا عزیزتر کرده ­باشم.

    خلاصه خدا رو شکر که به خیر گذشت و بحث عوض شد و من یه نفسی کشیدم که تو این مبارزه شکست نخوردم و سر قولم وایسادم.

    یهو لیلا پرسید که چرا حواسم پرته و دارم به چی فکر می­ کنم؟ یهو هول شدم و با خودم گفتم: حالا چی بگم؟ خیلی بده که بگم به چی فکر می­ کردم؛ دروغ هم که دوست ندارم بگم. رو کردم به لیلا و گفتم: هیچی داشتم فکر می­ کردم که چقدر خوبه آدم بتونه سر قولش وایسه.

    لیلا گفت: وا! چه ربطی داره آخه به حرفای ما؟! امروز تو یه چیزیت می­شه­ ها! ولی راس میگی خیلی مهمه. بگم چرا؟ با کنجکاوی پرسیدم: آره خب، چرا حالا؟ لیلا گفت: خیلی جالبه ­ها! دیروز بحث همین موضوع بود تو خونه­ ی ما. منم می­ خواستم الان برات تعریف کنم. اصلا شُکّه شدم یه جورایی که تو این رو گفتی. و زدیم زیر خنده!

    گفتم: خیلی جالبه­ ها واقعا. حالا بگو ببینم: چی بود بحثتون؟ چی می­ خواستی بگی؟

    لیلا گفت: یادته قرار بود هر وقت چیز جدید از قرآن یاد گرفتیم به هم بگیم؟ گفتم ااا آره راس می­گی! اصلا یادم نبود. چه قرارای خوبی گذاشته­ بودیم و یادمون رفته ­ها، حیف! باز بارک الله به تو که یادت اومده! خب، بگو حالا ببینم!

    لیلا گفت: هیچی دیگه، دیروز بحث قول دادن به خدا بود که مامانم 2 تا آیه از سوره­ ی یس رو نشونم داد که برام جالب بود. به خودم گفتم: به تو هم بگم.

    گفتم: چه خوب، زود باش بگو! و لیلا برام تعریف کرد که توی اون آیه خدا خبر داده که شیطان دشمن آشکار همه ­ی ماس و ما باید حواسمون باشه که به حرف­ های شیطون گوش ندیم. یعنی گولشو نخوریم. و اگه بخوریم، مثل این می­مونه که داریم اونو به جای خدا می ­پرستیم. و بعدم این که پرستش خدا راه درسته.

    جمله ­ی لیلا که تموم شد، انگار موهای تنم سیخ شد، یا شایدم انگار یه کاسه آب یخ روم خالی کرده­ان. یعنی هنوز چند دقیقه نگذشته ­بود که من بین اینکه گول شیطون رو بخورم و حسادت کنم و این که به حرف خدا گوش بدم و زیر قولی که به خودم و خدا داده­ بودم نزنم؛ تونستم راه درست رو پیدا کنم.

    برق خوشحالی جوری توی چشمام درخشید که لیلا سریع از تو چشمام فهمید و گفت: چی شده؟ خیلی خوشحال شدی! فک کنم یه چیزی شده که تو گول شیطون رو نخوردی، درست می­گم؟ من که هنوز هاج و واج بودم و تا حد زیادی خوشحال، گفتم، آرهههههه. راس می­گی.

    خودم باورم نمی­شه تو این لحظه­ ها که من خیلی سخت درگیر این بودم که کدوم ور برم، تو این آیه رو خوندی. این نشون می­ده که وقتی ما برای خدا و به خاطر قولی که بهش دادیم که به حرف­های شیطون گوش ندیم، تلاش می­ کنیم، خدای مهربون ما حواسش کاملا به ما هست. این آیه که خوندی برای من مثل جایزه بود و تشویق از اینکه گول شیطون رو نخوردم و ازش پیروی نکردم و راه درست رو که پیروی از خداس رو رفتم.

    بعدم همچین لیلا رو بغل کردم که دادش در اومد. در ضمن همین جریان باعث شد که به­ کلی این حس من به نورا از بین رفت و ما تا الان که دو سال از اون ماجرا می­ گذره، بهترین دوستای روی زمین هستیم. ما سه تا، من و لیلا و نورا.

    • اهداف:
    1. آشنایی با فرهنگ ادبیات و ذوق دینی.
    2. تقویت توانایی درک معانی شعری مخاطبان.
    3. تقویت توانایی ارائه شعر توسط برخی فراگیران.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. لازم است شخصی که قرار است شعر را قرائت کند، قبلا به اندازه کافی تمرین کرده­باشد و معنای همه ابیات را به­ خوبی بداند و قرائت شعر را با لحنی متناسب با معنی ابیات انجام دهد.
    2. خوب است مربی قبلا با شخصی که قرار است این  ابیات را قرائت کند، کار کند و نقاط قوتش را بیفزاید و از نقاط ضعف او بکاهد.
    • زمان: 15 دقیقه

    (یک یا دو مورد را می­ تواند مداح بخواند یا یکی از بچه ­ها از قبل آماده کند و در جمع بخواند.)

    زبان حال حضرت فاطمه با حضرت علی:

    خسته ام، منتظرم، لحظه­ شماری سخت است

    روز و شب از غم تو گریه و زاری سخت است

     

    می­ روم گاه به صحرا که فقط گریه کنم

    گریه وقتی به سرت سایه نداری سخت است

     

    می­ روم تا در و همسایه نگویند به تو

    گوش دادن به غم فاطمه کاری سخت است

     

    طاقت آوردن این زخم زبان­ ها دیگر

    بیش از آن سیلی و آن ضربه کاری سخت است

     

    فرض کن پیش تو لیلای تو را آزردند

    بعد از آن سر به بیابان نگذاری سخت است

     

    بال و پر زخم، قفس تنگ، در این وضعیت

    زندگی از نظر هر دو قناری سخت است

     

    منتظر باش علی جان پدرم می ­آید

    تک و تنها دل شب خاکسپاری سخت است

    بگذشت نُه بهار تو، در لاله زار من

    من بلبل تو بودم و تو گل عُذار من

     

    ای با تو رشک هشت بهشت، آشیانه ­ام

    بنگر به چار لاله­ ی دل داغ­دار من

     

    چشمان خویش بستی و مژگان گره زدی

    هم باز کن گره ز مژه، هم ز کار من

     

    شمشیر در غلاف صبوری نهاده ­ام

    تیغ زبان توست کنون، ذوالفقار من

     

    ای ماه من! چه شد که نچیدی ستاره ­ای؟

    از آسمان دیده­ ی اختر نثار من

     

    دریای بی­ کناره­ ی غم، سینه ­ی من است

    ای ساحل علی! تو بمان در کنار من

     

    امید ماندن تو، به دل پرورانده ­ام

    ای وای بر من  و دلِ امّیدوار من

    گر نگاهی به ما کند زهرا

    دردها را دوا کند زهرا

     

    بر دل و جان ما صفا بخشد

    گوشه چشمی به ما کند زهرا

     

    کم مخواه از عطای بسیارش

    کآنچه خواهی عطا کند زهرا

     

    نَه عجب به شأن او گویند

    خاک را کیمیا کند زهرا

     

    این مقام کنیز او باشد

    تا دگر خود چه ­ها کند زهرا

     

    روز محشر که از شفاعت خویش

    حشر دیگر به­ پا کند زهرا

     

    هم چو مرغی که دانه بر چیند

    دوسِتان را جدا کند زهرا

    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و بلندگو.
    • زمان: 5 دقیقه

    • اهداف:
    1. آشنایی اجمالی با تاریخ پررنج و شکنج زندگی پیامبر.
    2. آشنایی با این مطلب که بعضی از یاران پیامبر، درواقع دشمن ایشان بودند.
    3. آشنایی اجمالی با ماجرای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها.
    4. دعا برای ظهور امام عصر جهت خون خواهی مادر مظلومشان و برقراری عدل و داد در سراسر گیتی.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و پرده.
    2. اتصال به اینترنت.
    • زمان: 25 دقیقه

    پرزی تاریخ شهادت حضرت زهرا (س)

    https://prezi.com/uuvekwfgefoe/the-mother-of-all-good/

    تصویر 2: پیامبر ما که بهترین مخلوق خدا بودند و همه خوبی­ ها رو با هم داشتند، 23 سال تلاش کردند و خیلی زحمت کشیدن تا به مردم زمان خودشون راه درست رو نشون بدن..

    تصویر 3: مردمی که در زمان پیامبر بودن، اخلاق ­های خوبی نداشتن و از انسانیت خیلی دور بودن، به همین دلیل، کار پیامبر خیلی خیلی سخت بود. فکرش رو بکنیم: برای اونها مهربونی و دوست داشتن همدیگه و کمک کردن مهم نبود و ارزشی نداشت

    . اونها سر چیزهای الکی با هم می­ جنگیدن و مثلا اگر یکی به دیگری توهین می­ کرد، ممکن بود فقط به همین خاطر، کشته بشه! اونها حتی به خورد و خوراک و تمیزی غذاشون و تمیزی خودشون اهمیت نمی­دادن. اونا حتی حاضر بودن به جای آب زلال، از آب گندیده بخورن، یا حتی از گوشت حیوانات مرده و مونده بخورن.

    تصویر 4: پیامبر، با رفتار خوبشون و نشون دادن اینکه دین اسلام چقدر زیبا و دوست­داشتنیه و به همه راه زندگی با مهربانی و با درستکاری و سلامتی و مفید بودن برای جامعه رو نشون می­ده، تونستن آروم آروم فرهنگ مردم رو عوض کنن. پیامبر، روش زندگی انسانی رو به اونها یاد دادن، اینکه چه کارهایی خوبه چه شغل­ هایی خوبه، چطوری خوبه به هم کمک کنن، پول­ هاشون رو در چه راهی و به چه اندازه خرج کنن تا بتونن موفقتر باشن، و حتی خیلی دستورهای بهداشتی رو به اونها یاد دادن. پیامبر، به مسلمون­ها یاد دادن که خوبه با هم مثل خواهر و برادر باشن و برای همدیگه دلسوز باشن و  همدیگه رو کمک کنن و به فکر هم باشن.

    تصویر 5: با وجود همه خوبی­ های پیامبر، اما، پیامبر دشمن­ های زیادی هم داشتند. خدا در قرآن، بخشی از رنج­ها و اذیت ­هایی که پیامبر در این راه دشوار متحمل شدند رو برای ما بیان کرده. چقدر دشمنان پیامبر بودند که ایشون رو مسخره می­کردند، یا ایشون رو تهدید می­کردند یا به جنگ با ایشون و مسلمون­ها می­ رفتند. و حتی متأسفانه، چقدر مسلمون­هایی بودند که به ایشون بی­احترامی می­کردند، و ایشون رو اذیت می­کردند و حتی برای ایشون نقشه­ های بد می­ کشیدند! بله، حتی بعضی از مسلمون­ها! یعنی درواقع این دسته از مسلمون­ها، یا نادان بودند و یا فقط به ظاهر مسلمون بودند و در باطن، به پیامبر و خدا ایمان نیاورده ­بودند.

    تصویر 6: خدای مهربان، که دوست داره بندگانش راه درستِ زندگی رو یاد بگیرن، در چند جای مختلف از زندگی پیامبر، به ایشون وحی کرد که: ای پیامبر، برای اینکه زحمات تو بعد از مرگت به نتیجه برسه، بایستی جانشینی داشته­باشی که راه تو رو ادامه بده و چراغ هدایت رو برای کسانی که دوست دارن راه درست رو بدونن، روشن کنه. انتخاب جانشین، کاری بود که همه پیامبران برای قبل از مرگ خودشون انجام می­دادند و البته این کار، به انتخاب خود اونها نبود. انتخاب جانشین پیامبر هم مثل انتخاب خود پیامبر رو خدا انجام می­ده، چون اون جانشین، در حقیقت نماینده خدا برای انسان­ها می­شه چون می­خواد راه خدا رو به مردم نشون بده.

    تصویر 7: پیامبر هم به دستور خدا، در جاهای مختلف از زندگی­شون، دامادشون که پسرعموشون هم بود، یعنی حضرت علی (ع) که همسر حضرت فاطمه بودن رو به عنوان جانشین خودشون معرفی کردن. و این باعث ناراحتی بعضی از مسلمون­ها شد که به فکر قدرت و مقام داشتن بودن. مثلا توی عید غدیر، که پیامبر برای همه مسلمان­هایی که در اونجا بودن، به دستور خدا خبر دادن که حضرت علی جانشینشون هستن، اون آدمایی که مسلمونای خوبی نبودن و فقط به ظاهر مسلمون بودن ولی توی دلشون پر از بدی و خشونت بود، با هم نقشه کشیدن که نگذارن بعد از پیامبر، حضرت علی جانشین ایشون بشه.

    تصویر 8: اونها دوست داشتن که بتونن بعد از پیامبر، رهبر و حاکم مسلمون­ها بشن. دوست داشتن که قدرت و پول فراوون به دست بیارن و به همین خاطر، نقشه کشیدن که زمانی که پیامبر از دنیا رفتن، یک نفر دیگری رو به عنوان جانشین پیامبر معرفی بکنن تا بتونن نقشه­ هاشون رو عملی کنن و به اهدافشون برسن.

    تصویر 9: بچه ­ها! این که بعضی از آدم ­ها به دنبال قدرت و پول هستن و برای به دست آوردنشون هر کاری می­ کنن حتی مردم رو گول می ­زنن و یا حتی آزار می­دن همیشه توی تاریخ بوده و اتفاق افتاده. توی همه­ ی کشورها از آمریکا گرفته تا اروپا و آسیا این جنگ­ ها و اتفاقات بد اتفاق افتاده و هنوز هم می ­افته. خب، طبیعیه که زمان پیامبر هم مثل همیشه، همین مسائل بد وجود داشته و شیطون آدم ها رو گول می ­زده.

    تصویر 10: بچه ­ها، درسته که حضرت علی، بعد از پیامبر، بهترین انسان روی زمین بودند و خیلی خوش­اخلاق و شجاع و مهربان بودن، اما در کنار همه ­ی این خوبی­ ها، داماد پیامبر هم بودن یعنی همسر حضرت زهرا سلام الله علیها. حتما همه­ ی ما انتظار داشتیم که بعد از وفات پیامبر مردم به دختر عزیز ایشون که همه می­دونستن چقدر هم خوب هستن احترام بگذارن و با ایشون نه تنها همدردی کنن، بلکه حرف پیامبر رو زیر پا نگذارن و شوهر ایشون رو که پیامبر بارها و بارها به عنوان جانشینشون از طرف خداوند به مردم معرفی کرده ­بودن رو به عنوان رهبر برای خودشون بپذیرند. اما متأسفانه، نه تنها این اتفاق نیافتاد، بلکه وقتی اونها دیدن که حضرت علی حاضر نیستند با اونها همراهی کنن و حاکمی که اونها انتخاب کرده­ بودند رو بپذیرن، اومدن که ایشون رو به زور ببرن و ازشون برای حاکمیت خلیفه ­ای که انتخاب کرده­بودن بیعت بگیرن. یعنی اینکه کاری کنن که ایشون به زور قبول کنن خلیفه­ ی اونها رو، و اینطوری اگر بعضی از مردم هم می­خوان به سفارش پیامبر، دنبال حضرت علی برن، اونها هم مجبور بشن که خلیفه ­ی اونها رو قبول کنن. اون روز، یکی از تلخ­ترین و ناراحت­ کننده ­ترین روزهایی هست که کره زمین به یادش مونده.

    تصویر 11: اونها به سمت منزل حضرت علی و حضرت زهرا که کنار مسجد و خانه­ ی پیامبر بود رفتن و خواستن به زور از حضرت علی بیعت بگیرن. ولی حضرت بیعت نکردن و در خانه رو بستن. اونها تصمیم گرفتن هر طور که شده، حضرت علی رو مجبور به بیعت کنند. به همین خاطر حضرت علی رو تهدید کردند که در خونه ­شون رو آتش می­زنن و وارد خونه می­شن. اما حضرت علی باز قبول نکردند، چون این وصیت پیامبر بود که باید اجرا می­ کردند. اونها هیزم آوردند و پشت در گذاشتند. در خانه هم که چوبی بود. آتش رو روشن کردند و در شروع کرد به سوختن.

    تصویر 12: حضرت زهرا پشت در بودند و می­ خواستند از شوهرشون دفاع کنند و مانع این اتفاق بد بشن. اما اونها با زور و لگد در خونه رو باز کردن و یکی از بدترین اتفاقات روزگار در همون لحظه افتاد و بهترین خانم عالم، پشت در، به­ شدت زخمی شدن و دلشون هم حسابی از دست اون مردم که پیامبر انقدر بهشون محبت و خوبی کرده ­بود شکست

    . اون آدم­های ظالم، به­ زور وارد خونه شدن و حضرت علی رو به­ زور به سمت مسجد بردن. حتی تصور اینکه اون لحظه بچه­ های حضرت علی و حضرت زهرا (س) یعنی امام حسن و امام حسین و حضرت زینب چه دیدن و چه حالی داشتن برای ما خیلی سخته و ما رو ناراحت می­ کنه و ما هیچ وقت ظلمی که به مادرمون شد رو فراموش نمی­ کنیم.

    تصویر 13: حضرت زهرا (ص) مهربان­ترین و بهترین زن عالم بودن و همیشه اول برای همسایه­ هاشون دعا می­ کردن و بعد برای خودشون. کسی که انقدر مردم رو دوست داشت و به همه محبت می­ کرد و پدر مهربانی داشت که به گردن همه ­ی مردم حق داشت و همه رو به راه راست هدایت کرده ­بود، حالا به جای اینکه مردم ازشون تشکر کنن یا لااقل ازشون دفاع کنن، ایشون رو تنها گذاشتند.

    تصویر 14: تنها گذاشتن ایشون و دفاع نکردن از حق ایشون باعث شد تا این ظلم بزرگ به ایشون بشه. و ایشون به خاطر همون زخم، و خون­ه ایی که در روزهای بعد از بدنشون رفت، آرام آرام ضعیف تر شدند تا این که بعد از 3 ماه از اون واقعه، از دنیا رفتند و شهید شدند.

    تصویر 15: ایشون برای این که آدم ­های دیگه و کسایی که بعدا به این دنیا میان حقیقت رو راحت­ تر بدونن، از حضرت علی خواستن که ایشون رو شبانه دفن بکنن که کسی از جای قبر ایشون اطلاع نداشته­ باشه تا همه به فکر فرو برن که چطور می­شه که حتی قبر دختر عزیز پیامبر اسلام معلوم نیست که کجاس، پس حتما یه خبرهایی بوده که معلوم نیست و بعد مردم در تاریخ میگردن و می­ خونن و می­فهمن که مردم به پیامبر و دختر و داماد ایشون وفادار نبودن و با ایشون بد رفتاری کردن و باعث شهادت ایشون شدن و در ادامه هم حضرت علی (ع) رو به عنوان خلیفه و امام اولشون قبول نکردن و به خواسته ­ی خدای مهربون عمل نکردن.

    تصویر 16: امروز، کسی که جای قبر حضرت فاطمه رو می­ دونه، فرزندشون امام زمان علیه السلامه، که به زیارت قبر مادرشون می­رن و در کنار قبر مادر مظلومشون از خدا می­ خوان که خدایا! ظهور من رو زودتر قرار بده، تا انتقام ظلم هایی که به مادرم شد و به پدرم حضرت علی و بقیه پدرانم که همه را مردم و حاکمان بد کشتند، بگیرم و همین­طور بتونم سفره ظلم و ستم رو از روی زمین جمع کنم و به مردم دنیا نشون بدم که وقتی که یک جانشین خدا حاکم زمین می­شه، زمین و همه اهلش در آسایش و آرامش و دور از جنگ و ظلم و ستم زندگی خواهند کرد و بین مردم، صلح و دوستی و مهربانی برقرار خواهد بود.

    تصویر 17: خدایا! ما هم مثل اماممون برای ظهور هرچه زودتر ایشون دعا می ­کنیم و از تو می­ خواهیم که ما رو از یاران امام زمانمون قرار بدی تا در کنارشون، در زمان ظهورشون به جنگ بدکاران و ستمکاران بریم و قلب مادرشون رو شاد کنیم. آمین!

    • اهداف:
    1. ایجاد فضای اندوه در برنامه متناسب با واقعه شهادت.
    2. ایجاد فضای توسل به بانوی دو عالم.
    3. آشنایی مخاطبان با فرهنگ عزاداری اهل بیت علیهم السلام.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. پروژکتور و بلندگو و محل مناسب برای نمایش کلیپ.
    2. اتصال به اینترنت.
    • زمان: 5 دقیقه

    کلیپ/ مداحی و سینه زنی

    http://www.aparat.com/v/XH4B6

    • اهداف:
    1. بالا بردن سطح یادگیری و به خاطر­سپاری به وسیله ­ی ادامه­ ی کار مرتبط با برنامه در منزل.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. تهیه­ ی روبان به میزان کافی برای دور مچ بچه ­ها.

    کار در منزل تمرین ایستادن سر قول

    تکه­ های روبان تهیه کنید و آن­ها را مانند دست بند دور مچ بچه ­ها ببندید و به آن­ها بگویید این نشان ایستادگی شما بر سر قولتان و حرفتان است. اگر خانواده به آن­ها اجازه می ­دهد تا یک هفته به دست داشته باشند تا فراموش نکنند اگر حرفی می­ زنند یا قولی می­ دهند برآن بایستند. برای آن­ها چند مثال عملی بزنید، اگر به مادرشان می­ گویند درس می­ خوانند یا تلویزیون این مقدار می­ بینند یا کاری را بر عهده می­ گیرند و یا به دوستشان یا مربیشان قولی می­ دهند.

    بعد از یک هفته هم می­ توانند به دست داشته باشند ولی به طور کلی این تمرین برای نهادینه شدن و به یاد ماندن این قرار و این اخلاق نیک است. از آن­ها بخواهید برای مادر و پدرشان دلیل داشتن این دست بند را توضیح دهند و داستان و نمایش را برایشان تعریف کنند.

    • اهداف:
    1. نتیجه گیری بحث و انتقال دوباره‌ی مفهوم کلی مبحث.
    2. ذکر این که ایشان فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها هستند و ما با کارهای خوب و دعا کردن می ­توانیم باعث شویم ایشان بیایند و دنیا را پر از مهر و محبت و خوبی کنند.
    3. پیوند قلبی با حضرت صاحب العصر و الزمان علیه السلام و دعا برای ایشان.
    • مواد لازم – شیوه اجرا:
    1. اجرای این قسمت در فضای سکوت و توجه و توسل.
    2. آغاز دعا، پس از توجه دادن بچه­ ها به اهمیت دعا برای فرج صاحب الزمان عج.
    • زمان: 15 دقیقه

    پایان/ نتیجه­ گیری و دعای فرج:

    خب بچه ­ها امیدوارم خسته نشده­ باشین و از این که چیزای جدید درباره ­ی اهل بیت پیامبر و اتفاقاتی که براشون افتاده یاد گرفتین هم حال خوبی داشته­ باشین و هم این شناخت باعث شده ­باشه برای این اتفاقات غمگین باشین و بتونین به امام زمانمون دلداری بدین. گرچه همین که اطلاعاتتون بالا رفت و دلتون به دل حضرت زهرا (س) وصل شد، خودش مثل یه مرهم می­ مونه بر دل امام زمان عزیزمون.

    به نظر من می­ تونیم همین الان باز به خدای خودمون قول بدیم که خیلی از کارای خوبی که خدا دوست داره و ما شاید برای انجامش کم­ کاری می ­کنیم رو انجام بدیم و خیلی از کارایی که نباید انجام بدیم رو انجام ندیم و این برای ما یه قول محکم باشه و روش وایسیم و به شیطون اجازه ندیم که ما رو ضعیف کنه.

    ما هیچ وقت دوست نداریم مثل اون آدمایی باشیم که به پیامبر قول دادن به اهل بیتش محبت کنن و باهاشون مهربون باشن و امام علی رو جانشین ایشون بدونن ولی زیر قولشون زدن. این کار رو خدا از اون­ها خواسته بود و اونا در حقیقت زیر قولشون با خدا زدن و از شیطون پیروی کردن و راه اشتباه رو رفتن.

    خوبه که وقتی می­ریم خونه و زمانی برامون پیش میاد که با خودمون تنها هستیم، مثل وقتی که نماز می­ خونیم، با امام زمانمون درد دل کنیم: بگیم که ما می­ دونیم بعد از وفات پدربزرگ بزرگوارشون یعنی پیامبر (ص) چه اتفاقی برای مادر و پدرشون یعنی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) افتاده و چقدر اون­ها اذیت شدن. بگیم که ما هم ناراحتیم برای این اتفاق بد و از اون آدمایی که خودش رو یار پیامبر نشون می­دادن ولی در حقیقت دشمن ایشون بودن دوری می­ کنیم و سعی می­ کنیم محبتمون رو به امامانمون خالص کنیم و به خاطر خدا اون­ها رو دوست داشته ­باشیم و به حرف­هاشون گوش بدیم.

    خواندن دعای فرج رو به قبله و ایستاده به احترام ایشان.